سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

  • ۰
  • ۰
بِسم الله الرّحمٰن الرّحیم

گرچه پنهان است ، پُشت دست معجر، روی تو
صبح و شب خیره ست چشم بچّه هایت سوی تو

آتش آهم شرر بر جان هستی می زند
هر زمانی می نشینم همسرم پهلوی تو

از درودیوار جای اینکه آید بوی دود
بیشتر حس می شود مینوی احمد، بوی تو

با همان چشمی که نیمه باز مانده کن نگاه
قوّت از پایم گرفته ، لرزه ی زانوی تو

هر دو در اوج جوانی میل پیری کرده اند
هم سوادِ موی مردت ، هم سوادِ موی تو

خانه را جارو زدی و شرم من شد بیشتر 
تا که دیدم شد عصایت دسته ی جاروی تو

آسیابت را مگردان جان زینب بعد از این
چون دهان وا می کند زخم روی بازوی تو

بچّـه ها مثل من از خواب و خوراک افتاده اند
خورده اند از بس عزیزم غصّه ی پهلوی تو

محمدقاسمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی