بسم الله الرّحمن الرّحیم
هرکسی در وادی زینب قدم برداشته ست
جای شکّی نیست که رخصت ز حیدر داشته ست
در شُکوه ، آئینه ی گردان خدیجه بوده است
فاطمه در خانه ی خودهرچه دختر داشته ست
تالی اُمّ نبی را خوانده ایم اُمّ ولی
مرتضی در خانه دختر نه که مادر داشته ست
مَحض گَشتن دور او بوده ست ، جبریل امین
---گر به قدر وسعت افلاک شهپر داشته ست
کلّ خواهرهای عالم را برادردوست کرد
آن همه مِهری که زینب با برادر داشته ست
ظاهراً ارباب ما مدفون به ارض کربلاست
باطناً شش گوشه ای در قلب خواهر داشته ست
از صدای حیدری اش که صدای ذات هوست
"أُسٍْکُتُوا" بازار شهر کوفه را برداشته ست
فتح شام از فتح خیبر هیچ چیزی کم نداشت
یک تفاوت داشته ، قلعه فقط در داشته ست
خطبه هایش را اگر چه چون پدر ایراد کرد
سطرْ سطرش بی گُمان بوی پیمبر داشته ست
خانمی که پیش مرگ گیسویش عبّاس شد
برسرش در باد و طوفان نیز معجر داشته ست
پیری اش ، قد کمانش ، حاکی از این مطلب است
شاه را دیده که حنجر زیر خنجر داشته ست
"محمدقاسمی" 1393/11/18