سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

  • ۰
  • ۰

وای رباب ...

آخرین شعرم در سال ١٣٩٣رو تقدیم به حضرت رباب سلام الله علیها میکنم

به امید گوشه چشمی از جانب حضرت عشق ((ح س ی ن ))


روزی که گشت همسر شاه جهان ، رباب
تبدیل شد به بانوی هفت آسمان ، رباب

در ظلّ نور حضرت ارباب ، جا گرفت
انداخت سایه بر سر کون و مکان ، رباب

در محضر حسین ، پس از کسب آبرو
بخشید آبرو به زمین و زمان ، رباب

با اینکه ظاهراً متعلّق به فرش بود
تشریف داشت در حرم عرشیان ، رباب

هرکس حسین داشت حیاتش دوام یافت
پس منطقی ست گر بشود جاودان ، رباب

در خاک جستجوی مزارش درست نیست
جایی که راه یافته در "لامکان"، رباب

می خواست طرز عاشقی اش را نشان دهد
مثل مزار فاطمه شد بی نشان ، رباب

در هیئتی که زینب کُبراست پیر آن
واعظ شده ست امّ بنین ، روضه خوان رباب

هرجا بساط روضه ی شش ماهه شد عَلَم
شد با سکینه مُشترکاً میزبان ، رباب

شرمنده کرد مادر موسی و نیل را
وقتی که داد ظهر عطش امتحان، رباب

حسرت به دل گذشت و نشد مرهمی نَهَــد
بر جای زخم آن همه تیغ و سنان، رباب

بعد از حسینِ سوخته در زیر آفتاب
هرگز نخواست بر سر خود سایبان ، رباب

بعد از شهیدِ تشنه لب و شیرخواره اش
از آب تر نشد گلویش آنچنان ، رباب

در لحظه ای به قدر چهل سال پیر شد
تا دید وضعِ آن گلویِ خون فشان ، رباب

ارباب را فراق علمدار اگر شکست
شد از کمان حرمله همچون کمان ، رباب

در راه شام ذکر "علی لایْ لایْ"داشت
کآتش کشید بر جگرِ کاروان ، رباب

بیداریش که جای خودش ، گاه بین خواب
می داد دستهای خودش را تکان ، رباب

با آن بلا که بر سرش آورد بین طشت
دلگیر شد الی الأَبـَد از خیزران ، رباب

"محمّدقاسمی"

  • ۹۴/۰۲/۱۸
  • سائل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی