غزالی فاطمی تقدیم به حضرت مادر
دستها رو میشود
هر زمانی فاطمه پهلو به پهلو میشود
فصل روییدن گذشت
موسم پژمردن گلهای شب بو میشود
روزهای آخری
چشمهایش بیشتر از قبل کم سو میشود
دست بر پهلو شده
یعنی اینکه خانه اش امروز جارو میشود
شانه اش می افتد و
شانه هم شرمنده از این حال بازو میشود
دخترش آماده است
بعد او زینب در این کاشانه بانو میشود
تک یل هر معرکه
آنکه هرشیری به جنگش بچّه آهو میشود
در مصاف داغ او
بعد افتادن نصیبش ضعف زانو میشود...
محمدقاسمی