سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

  • ۰
  • ۰

تقدیم به بی بی جانم حضرت زینب علیهاسلام


بسم الله الرحمن الرحیم

کنج حیاط خانه ی خود بین بسترش
بانو رسیده بود به ساعات آخرش

خیره به گوشه ای شده بود و یکی یکی
رد می شدند خاطره ها از برابرش

گرمایِ آه از جگرش شعله می کشید
می سوخت آسمان ز نفسهای آخرش

از چشمهای بی رمقش می گرفت اشک
با یادگارِ کهنه ی صدْچاک دلبرش

هر روز ؛ روضه داشت حسینیّه ی دلش
این مدّتی که بود بدون برادرش

یک سال و نیم بود، خوشی را نبود راه
در آستانِ عرشیِ قلبِ مطهّرش

یک سال و نیم بر عطش آن کویر سُرخ
دریای اشک بود دو تا دیده ی ترش

یک سال و نیم بود که خونابه می چکید
گاه از کنار روسری اش ؛ گاه از پرش

یک سال و نیم بود که زینب خمیده بود
یعنی که بیشتر شده بود عین مادرش

یک سال و نیم غیر کبودی و زخم و درد
نگذاشت مرهمی رویِ اعضای پیکرش

وقت سفر چقدر غریبانه پر کشید
مثل حسین ، قافله سالار بی سرش


محمدقاسمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی