بسم الله الرّحمٰن الرّحیم
مُسدّس تضمینی ازغزل شورانگیزحافظ
دوست دارم که از این خواب گران برخیزم
با تمنّای وصالت نگران برخیزم
مثل یک تیر به سرعت ز کمان برخیزم
در هوای حرمت ذوق کُنان برخیزم
#
"مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم"
"طایر قدسم و از دام جهان برخیزم"
کرده خورشید به فرمان تو نورافشانی
ماه از برق نگاه تو شده نورانی
چه می آید به تنت پیرُهن سلطانی
ای که بهتر ز خودم حال مرا می دانی
#
"بولای تو که گر بنده ی خویشم خوانی "
"از سر خواجگی کون و مکان برخیزم"
کعبه ی خال تو را گرم طواف است زمین
سر نهاده ست به خاکِ قَدَمت ، عرشِ برین
ای تولّایِ تو با آب و گِل شیعه ، عجین
وی غلامان حرمخانه ی تو سدره نشین
#
"بر سر تربت من بی می و مطرب منشین"
"تا ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم"
در مدار نجفت ثبت شده ِسیر کُرات
بخشش و بذل تو سرچشمه ی خلق بَرَکات
دارم از محضر تو خواهشی ای مَظهر ذات
چونکه این بار رسیدم دم ایوانِ طلات
#
"خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات"
"کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم"
قلعه ی قلب مرا کرد نگاهت تسخیر
عشق تو کرد چنان در دل زارم ، تأثیر
که به عنوان جنون بسته شدم در زنجیر
در جوانی ز غم هجر نجف گشتم پیر
#
"گر چه پیرم تو شبی تنگ درآغوشم گیر"
"تا سحرگه زکنار تو جوان برخیزم"
با دم خود به دَمَم لذّت گفتار بده
به طواف حرم خویش مرا بار بده
فرصتِ گفتنِ یا حیدرِ کرّار بده
رخصتِ مدح سرودن به سر دار بده
#
"روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده"
"تا چو ((حافظ)) زسر جان و جهان برخیزم"
محمّدقاسمی