شدی شهید ولی پیکر تو دست نخورد
میان معرکه ی خون سر تو دست نخورد
اگرچه در اثر زهر می زدی پــر و بال
ز تیر و نیزه به بال و پر تو دست نخورد
هزار شکر، به پیراهن و عبای شما
برابر نگه خواهر تو دست نخورد
اگرچه دست تو شد بسته با طنابِ ستم
به نقش آیه ی انگشتر تو دست نخورد
سه بار تیغ به رویت کشیده شد ، امّا
به مُصحف بدن اَطهر تو دست نخورد
نفس نفس زدنت سخت شد ولی آقـــــا
به ضرب تیغِ کسی ، حنجر تو دست نخورد
کسی ندید جسارت شود به ناموست
دگر به زینتیِ دختر تو دست نخورد
غروب روز دهم بود ، عمّه ات می گفت:
رقیّه حرف بزن ، معجر تو دست نخورد ؟؟؟
محمدقاسمی
اجرا شده توسط حاج محمود کریمی
روز شهادت حضرت صادق علیه السلام در مسجد حضرت امیر علیه السلام