سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تقدیم به حضرت زهرا سلام الله علیها


فراق

دیشب تمام دلخوشیم زیر خاک رفت
بعد از سه ماه خوردنِ غم زیر خاک رفت

چیزی به من نگفت و از این درد میکشم
با یک مدینه درد و ِالَم زیر خاک رفت

تنها امانتی پیمبر به دست من
---نه ، از جفای اهل ستم زیر خاک رفت

امشب کنار تربت او بی دل آمدم
دیشب تمام جان و دلم زیر خاک رفت

حتّیٰ درون قبر، نشد راست قامتش
وای از دلم که با قد خم زیر خاک رفت

دیوار خانه سوخت دلش بهر ذوالفقار
سِرِّ خروش تیغ دودَم زیر خاک رفت

دنیا چقدر بُخل نشان داد با علی
از وقتی آن همیشه کرم،زیر خاک رفت

...

عباس ، در مقام تأسّی به فاطمه 
با دستهای گشته قلم زیر خاک رفت

محمدقاسمی
  • سائل
  • ۰
  • ۰

عظم الله اجورکم


تقدیم به حضرت زهرا سلام الله علیها 

از صبح تا شب بغض ، از شب تاسحر اشک
از حال و روز حیدرت دارد خبر اشک

از زخم پلکش نیست این رنگی که دارد
سرخ است چون می جوشد از چشم جگر اشک

بر گونه های کودکانت هم پس از تو
مانند رود کوچکی دارد گذر اشک

زینب سر سجاده ات با گریه می گفت :
بابای من را نیمه شب بیرون مَبـَر ، اشک

شد چاه لبریز از تو ، دیگر بین خانه
در چشم مولایم نزن هِی بال و پر ، اشک

شبها بجای فاطمه ، زینب پس از این
بر قبر محسن می فشاند پشت در ، اشک

غرق سرور و عیش دیدم ، چل نفر را
وقتی که می آمد ز چشم یک نفر ، اشک

"محمدقاسمی" 94/1/4
  • سائل
  • ۰
  • ۰

بی بی بی حرم ...

عامیانه ای تقدیم به حضرت زهراسلام الله علیها


بسم الله الرّحمٰن الرّحیم

خیلی آروم سر خانومو رو زانوش میکشه
دستاشو با آه سنگینی رو پهلوش میکشه
خانومش دونه های اشکاشو بر میداره و
روی زخم سینه و رو زخم بازوش میکشه

-----------------------------------

گره روسری رو از پیشونیش وا می کنه 
زیر بارون داره زهراشو تماشا می کنه
توی اون صورتی که سه ماه میشه ندیدتش 
همه ی گمشده هاشو علی پیدا می کنه

-----------------------------------

نقطه ی اوج مصیبته وداعِ فاطمه
قاتل شاه ولایته وداعِ فاطمه
کاشکی این ثانیه ها یه خواب زودگذر بودن
ولی خُب عین حقیقته وداعِ فاطمه

-----------------------------------

حرفِ غسل و کفنه امّا چرا نیمه ی شب ؟
حرف تشییع شدنه امّا چرا نیمه ی شب ؟
حرف شستن تنی که شبیه شبح شده
---از زیر پیرهنه ...امّا چرا نیمه ی شب ؟

----------------------------------

میره خانوم آخه جای فاطمه پیش خداست
داره میره ولی دلواپس حال بچّه هاست
دم گوش شوهرش جوری که هیچ کی نشنوه
میگه وعده مون بالا سر حسین تو قتله گاست

محمدقاسمی 94/1/3
  • سائل
  • ۰
  • ۰

زمزمه ای تقدیم به حضرت زهرا سلام الله علیها


بسم الله الرحمن الرحیم

روز آخره داری کار می کنی
روزای خوبمو تکرار می کنی
ولی خانومم بدون با رفتنت
دنیارو رو سرم آوار می کنی

-------------------------

چشمای بسته تو واکن دوباره
نیگا کن چجوری چشمام میباره
هیچ کسی جز غم تو نمی تونه
مرد عالمو به زانو درآره

--------------------------

ای ملیکه ی منه خونه نشین
پاشو از جا پیش شوهرت بشین
از تو مسجد تا در حجره ی تو 
می دونی چند دفعه افتادم زمین ؟

---------------------------

میذاری دست روی بازوت بذارم؟
بچّه ها رو روی زانوت بذارم ؟
کاش می شد قبل سفر به آخرت
مرهمی رو زخم پهلوت بذارم

--------------------------

جوونم داری با قد خم میری
مثه سایه از روی سرم میری
تو مدینه به منه شکسته دل
یه نفر سلام میکرد ، توهم میری ؟

---------------------------

آه سردت علی رو میلرزونه
جیگرم رو رفتنت می سوزونه
کاش میشد دست اجل بجای تو
منو تُوو تابوت تو بخوابونه

محمدقاسمی 94/1/3
  • سائل
  • ۰
  • ۰

یابن الحسن عج

اولین نوشته ی امسال تقدیم به حضرت صاحب الزّمان علیه السّلام


به گیسوی کسی بستم ، سرِ زلفِ خیالم را
که شیرین می کند یادش، دَمِ تحویل سالم را

سر راهش نشستم مستمندِ أَحسَنُ الحالم
به اُمّیدی که زیباتر کند امسال ، حالم را

هزاران یوسف مصری فدای ماه رویی باد
که شوقش می برد از چاه چشم ، آب زلالم را

چه رزقی بهتر از اشکی که میریزم ز هجرانش
خدایا دم به دم افزون کن این رزق حلالم را

سبویش، آروزیش، خاک کویش راخداوندا
مگیر از من گرفتی گر همه مال و مَنالم را

دخیل شال سبزش می شد آری مطمئن هستم
نمی بستم به زنجیر گنه ، گر دست و بالم را

به وصلش می رسم یا نه ! نمی دانم ، نمی دانم
ولی ای کاش پاسخ میفرستاد این سوالم را

"مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد"
مُعبِّر می کند کِتمان چرا تعبیرِ فالم را ؟

محمدقاسمی 94/1/1
  • سائل
  • ۰
  • ۰

بهار فاطمی


سال نو میشود امّا دل من غمگین است
غم مادر به خداوند غمی سنگین است

چند وقتی ست که بیگانه شدم با شادی !
اشک می ریزم و این گریه مرا تسکین است

باز هم داغ دل سوخته ام تازه شده
پس عجب نیست اگر پیرُهنم مِشکین است

نُقل و شیرینی نوروز به کامم تلخ است
شوری اشک ولی در غم او شیرین است

بستری سرخ و سفید است، تنی زرد و کبود
آه از این سفره که امسال چنین رنگین است!!!

چهره ی فاطمه نیلی شده ، پس خُرده مگیر
اگر ای شیخ سر و صورت من خونین است

"من اگر جاهل گمراهم اگر اهل طریق
کعبه ام خانه ی زهراست همینم دین است"*

*بیت آخر وامی از فواد کرمانی

"محمّد قاسمی"

سالی سرشار از عافیت ، عزت و معنویّت با چشمهایی همیشه بارانی در هوای حسین فاطمه علیهما السلام پیش روی تان باد.بهارتان نه چهار فصل تان فاطمی...
یاعلی مدد
  • سائل
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرحمن الرحیم

مجنون تمام عمر به لیلا نیاز داشت
دلداده بود پس به دل آرا نیاز داشت

تهمت به پاکدامنی اش کی توان زدن؟
بر ناز یوسفانه ، زلیخا نیاز داشت

بهر رسیدن به تکامل ، ابوالبشر 
آدم اگر چه بود، به حوّا نیاز داشت

با اینکه داشت در نفس خود دم مسیح
عیسیٰ گهی خودش به مداوا نیاز داشت

وقتِ شکاف دادن پهنای رود نیل
حتّیٰ عصا به پنجه ی موسی نیاز داشت

تا نخل انبیاء خدا بارور شود
این سلسله به خلقت طاها نیاز داشت

تاعرش و فرش ، متّصلِ یکدگر شوند
کون و مکان به خواجه ی اسرا نیاز داشت

نورش هبوط کرد و تجلّای نور او
بعد از خودش به حیدر و زهرا نیاز داشت

حیدر به بی نیازی مطلق رسیده بود
زهرا فقط به خالق یکتا نیاز داشت

روحش لطیف و خلقت دنیایی اش لطیف
پس بعد نام "انسیه، حورا" نیاز داشت

معراج ، نام دیگرِ زهراشناسی است
تعریف او به لیلة الأسرا نیاز داشت

عالم نداشت ظرفیت جلوه کردنش
پس جلوه اش به محشر کبری نیاز داشت

مارا خرید بلکه خداآشنا شویم
ورنه کجا به نوکری ما نیاز داشت؟

وقتی که او به حیدر کرّار رو نزد !
دیگر کجا به مردم دنیا نیاز داشت؟

او باردار بود و کسی با خودش نگفت
با وضعِ این چنین به مدارا نیاز داشت

روزی که بود قابله اش شعله های داغ
بانو کجا به فضّه و اسما نیاز داشت؟

پژمرده می شود گل یاس از نسیم صبح
حالا بگو، به حمله ی اعدا نیاز داشت؟؟؟

در کوچه جا نبود ، برای گریز ، شعر
بر پهنه ای به وسعت صحرا نیاز داشت

آتش ، سه ساله را به نوازش گری رسید
روزی که او نوازش بابا نیاز داشت

دیدند شمر قهقهه میزد برابرش
جایی که بر تبسّم سقا نیاز داشت

با گریه ی رقیّه ، رویِ نی به خواب رفت
وقتی علی به نغمه ی لالا نیاز داشت

از شام رفت قافله ، با خود رباب گفت:
او را سپاه زینب کبری نیاز داشت...

محمّدقاسمی
  • سائل
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرّحمن الرّحیم

عالم پس از داغ تو مادر،بیت الاحزان است
این خانه هم بعد از تو دیگر،بیت الاحزان است

حالا که رفتی با خودم اینگونه می گویم
میخانه ی ساقی کوثر،بیت الاحزان است

از ساعتی که چشم بستی پیش چشم او
قلب علی تا روز محشر،بیت الاحزان است

یعقوب های گریه هستیم از فراقت ، آه
بعد از تو مادر جایِ ما، در بیت الاحزان است

رنگ غمت را از قلم بر خویش می گیرد
حس می کنم این طور، دفتر بیت الاحزان است

در ماتم روی کبودت ، بازویت ، پهلوت
هرجاکه چشمی میشود تَر، بیت الاحزان است

هرجا که یک پروانه شد بی پر شود کوچه
هرجا که شمعی سوخت از سر , بیت الاحزان است

شد شیخ عبّاس قمی ، واعظ ، ردیفِ شعر
امروز حتماً بعدِ منبر، بیت الاحزان است

"محمدقاسمی"
  • سائل