سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۲۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

وای رباب ...

آخرین شعرم در سال ١٣٩٣رو تقدیم به حضرت رباب سلام الله علیها میکنم

به امید گوشه چشمی از جانب حضرت عشق ((ح س ی ن ))


روزی که گشت همسر شاه جهان ، رباب
تبدیل شد به بانوی هفت آسمان ، رباب

در ظلّ نور حضرت ارباب ، جا گرفت
انداخت سایه بر سر کون و مکان ، رباب

در محضر حسین ، پس از کسب آبرو
بخشید آبرو به زمین و زمان ، رباب

با اینکه ظاهراً متعلّق به فرش بود
تشریف داشت در حرم عرشیان ، رباب

هرکس حسین داشت حیاتش دوام یافت
پس منطقی ست گر بشود جاودان ، رباب

در خاک جستجوی مزارش درست نیست
جایی که راه یافته در "لامکان"، رباب

می خواست طرز عاشقی اش را نشان دهد
مثل مزار فاطمه شد بی نشان ، رباب

در هیئتی که زینب کُبراست پیر آن
واعظ شده ست امّ بنین ، روضه خوان رباب

هرجا بساط روضه ی شش ماهه شد عَلَم
شد با سکینه مُشترکاً میزبان ، رباب

شرمنده کرد مادر موسی و نیل را
وقتی که داد ظهر عطش امتحان، رباب

حسرت به دل گذشت و نشد مرهمی نَهَــد
بر جای زخم آن همه تیغ و سنان، رباب

بعد از حسینِ سوخته در زیر آفتاب
هرگز نخواست بر سر خود سایبان ، رباب

بعد از شهیدِ تشنه لب و شیرخواره اش
از آب تر نشد گلویش آنچنان ، رباب

در لحظه ای به قدر چهل سال پیر شد
تا دید وضعِ آن گلویِ خون فشان ، رباب

ارباب را فراق علمدار اگر شکست
شد از کمان حرمله همچون کمان ، رباب

در راه شام ذکر "علی لایْ لایْ"داشت
کآتش کشید بر جگرِ کاروان ، رباب

بیداریش که جای خودش ، گاه بین خواب
می داد دستهای خودش را تکان ، رباب

با آن بلا که بر سرش آورد بین طشت
دلگیر شد الی الأَبـَد از خیزران ، رباب

"محمّدقاسمی"

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا علی سلام الله علیه

مُسمّطی در ١٨بند

هدیه به محضر حضرت صدیقه ی طاهره سلام الله علیها و تقدیم به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام


دیشب بنا به شعر سرودن ز یار شد
گلواژه های مست پیِ هم قطار شد
دست قلم دخیل به زلف نگار شد
شعرم جنون گرفت وَ بی اختیار شد
ابیات هم به سمت نجف رهسپار شد

رفتم در آستان حرم ایستادم و
پای رواق شاه کرم ایستادم و
چون سروِ تا کمر شده خَم ایستادم و
در محضر خدای دلم ایستادم و
دل در مصاف گیسوی دلدل سوار شد

ای در خدای خود شده ممسوس آمدم
آئینه دار حضرت قدّوس ، آمدم
مستانه وار اگر که به پابوس آمدم
من با اجازه از علیِ طوس آمدم
تمّار شاه طوسم و سر، نذر دار شد

دور و برت مرا ز کرم آشیان بده
بر این گناه کار تو خط امان بده
گاهی ز دور، دست برایم تکان بده
گفتم به کردگار خودت را نشان بده
از چه جمال تو به نظر آشکار شد؟

نوکر اگر که در هوس تاج و تخت بود
کی پابرهنه بود ؟ کجا تیره رَخت بود ؟
شد سهل از عنایت تو هرچه سخت بود
هر کس نداشت حبّ تورا تیره بخت بود
خوشبخت آن دلی که به عشقت دچار شد

از نعره ی تو بند دل شیر هم گُسست
از طرز رزم تو سپر و تیغ کرده مست
دشمن برابر تو به زانو نشسته است
روزیکه در احد زد و شمشیر تو شکست
هدیه به تو ز جانب حق ، ذوالفقار شد

افتاد روی خاک ز پیشانی ات عرق
از خاک گل دمید به جایش طبق طبق
خون سر تو بود اگر سرخ شد فَلَق
برگشته با مداخله ی تیغ تو وَرَق
هرجا که کار لشگر اسلام زار شد

کرده ست روز دشمن خود را سیاهِ شب
آن ساعتی که تیغ علی کرده سر طلب
عمربن عبدود چه کند پیش عبد رب
مأمور قبض روح اگر مانده است عقب
تعداد کُشته های علی بی شمار شد

طوفان شد از خروش تو در بین رزمگاه
از دست پاچگی همه کردند اشتباه
بردند جای قلعه به شمشیر تو پناه
مرحب که بود یک تنه هم رزم یک سپاه
تنها به یک کرشمه ی تیغت شکار شد

وقتی قدم به دوش پیمبر گذاشتی
پا از مقام عرش فراتر گذاشتی
تاج از نبی گرفتی و بر سر گذاشتی
روز غدیر لب چو به ساغر گذاشتی
تقدیم برتو سلطنت روزگار شد

مستی ز ساغر نگه از هرچه بهتر است
مستی که مست تو نشود خاک بر سر است
هر کس خمار چشم علی نیست کافر است
"از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است"
ذکر تو را که گفت طلا خوش عیار شد

کلّ حقیقت است دلا مذهبِ علی
جانم فدای مـسلک خوش مشربِ علی
با چاه بود درد دل هر شبِ علی
حتماً لبت رسیده به جام لبِ علی
رزقت اگر که مستی دنباله دار شد

ای دلربای میکده بر دوش یا علی
ای مظهر خدای خطاپوش یا علی
ای بی تو عرش ساکت و خاموش یا علی
بر طاق آسمان شده منقوش "یاعلی"
گر اینچنین بنای فلک استوار شد

یک قطره از شراب لبت باغ تاک شد
در سرکه ی نجف ، نَفَس مِی هلاک شد
در صحن تو شرابِ نجس نیز پاک شد
تا کعبه سینه اش به هوای تو چاک شد
فرمود مُستجار،حرم، مَستِ جار شد

کوثر نمی ز چشمه ی اشک زلال تو
طوبا و سدره آیتی از اعتدال تو
بیت الحرام چرخ زده دور خال تو
بُتهای کعبه تا بُتشان شد جمال تو
بُتخانه نیز خانه ی پروردگار شد

دنیای پَست با تو و زهرا وفا نکرد
بعد از رسول با وصیَش خوب تا نکرد
حقّ تورا که باطن حقّی ادا نکرد
شهر مدینه دید ، ولی اعتنا نکرد
باغ سپیدِیاس چرا لاله زار شد ؟

نامردمان چو فاطمه رااز ستم زدند
دور زمان و نظم زمین را به هم زدند
مُهر سکوت بر لب تیغ دودم زدند
درقلب ما ملائکه طرح حرم زدند
مولا،که گفته فاطمه ات بی مَزار شد؟

غربت حواله ی پسرت بود،بعدتو
شام گرفتنِ قمرت بود،بعدتو
زینب که نور چشمت ترت بود،بعدتو...
آن سیب سرخ که ثمرت بود،بعدتو
---در قتله گه ز سُمّ ستوران،انار شد

"محمدقاسمی"

  • سائل