سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۲۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تقدیم به حضرت جوادالائمه علیه السّلام
به مناسبت دهم ماه رجب سالروز میلاد پرنور حضرتش

سائل ، شبی که زائر باب الـمُراد شد
تسبیح وار ، گرمِ دَمِ "یاجواد" شد

در کربلا نیافت مَـجالِ گریستن
در کاظمین روزیِ اشکش زیاد شد

حتّی غمی که کُـنج دلش جا گرفته بود
وقتِ بغل گرفتنِ این کعبه ، شاد شد

گَرد گُـناه را ز رویِ شانه اش تکاند
وقتی نسیمِ صحن مُبدّل به باد شد

شد با سواد گیسوی دلبر سپیدبخت
تا بر سواد آینه بی اعتماد شد

حتّی نصیب حور و ملک هم نشد به عُمْر
خیری که سهم زائر خَیرُالعِباد شد

هرکس نداشت مِـهر جوادالائمه را
واللهِ روسیاه تر از قوم عاد شد
#
هرکس که "یاامام رضا"گفت و جان سپرد
سوگند بر جوادِ رضا "زنده یاد"شد

در اوّلین قدم به مُراد دلش رسید
سائل ،دمی که ساجدِ"بابُ الجواد"شد

محمّد قاسمی 94/2/8

  • سائل
  • ۰
  • ۰

به استقبال میلاد آقا جانم حضرت علی اصغر علیه السّلام


کیست این طفل که این قدر تماشا دارد
با همین کوچکی اش هیبت مولا دارد

چه قدر رفته به حیدر بر و رویش ، جانم
چشمهایش شده مانند عمویش ، جانم

پیر شش ماهه ی پیران جهان است این طفل
شـاکلید همه درهای جنان است این طفل
#
او که آمد چه قَدَر شهر مصفّاتر شد
عرش گُلخانه ی ارباب مُعلّیٰ ترشد

چشمها باز جمال ازلی را دیدند
سوّمین بار،در این خانه علی را دیدند

چونکه آئینه ی سلطان ولایت باشد
دیدن چهره ی او نیز عبادت باشد

ای خوشا طایفه ای کز غم او دل نکنند
"قل هوالله " بخوانید که چشمش نزنند

مرغ عشقی ست که بر شانه ی ثارالله است
سرِّ مَستور نهانخانه ی ثارالله است

ناز این دلبر دُردانه کشیدن دارد
طعم شیرینیِ لبهاش ، چشیدن دارد

خیره مانده به سراپای علی چشم رباب
شده روشن به تماشای علی چشم رباب

آنچه بیش از همه در دیده ی سقّا زیباست
ذوق و شوقیست که از حال سکینه پیداست

خواهرش گفت : عجب پیچش مویی دارد
مادرش گفت:عجب زیرِ گلویی دارد

علی اکبر زده گلبوسه بر او با احساس
آب و آئینه به دست آمده از راه ، عبّاس

سایه ی لطفش اگر بر سر عالم با قی ست
آفتابی ست که در سایه ی دست ساقی ست

آب در کاسه ی دستان عمویش خورده است
نفس گرم رقیّه به گلویش خورده است

بنویسید رباب است و غمی همواره
همه ی زندگی اوست همین مه پاره

بنویسید رُباب از جگرش گفت حسین
بااذانی که به گوش پسرش گفت حسین

وسط ذکر اذان بود که طفلش خندید
أشهدُ انّ علیّاً ولی الله شنید

گر علی اصغر او شاه جهان خواهد شد
*عالم پیــر دگر باره جوان خواهد شد*

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

شب لیله الرغائب

لیلة الرغائب یعنی شبی که در آن عطاء و بخشش خداوند متعال بسیار است.
زیباترین آروزی امشب بعد از فرج و سلامتی حضرت اباصالح علیه السلام ،زیارت شب جمعه ی حرم آقای شیب الخضیب علیه السلام است.اون هم زیارتی که ختم به لقاء الحجة باشه.
امیدوارم روزی همه مون بشه هر چند خیلی هامون لیاقتش رو نداریم.
این غزل رو در این شب عزیز تقدیم میکنم به چشمهای بارونی همه ی امام حسینی های عالم.


ربّ دنیای عشق ، اربابــ است
آنکه نور رُخَش جهانتابــ است

تا بریزد به پای مرثیه اش
اشک من پُشت پلک ، بی تابــ است

دهنم گشته صید نام حسین
مثل ماهی اسیر قلّابــ است

دل من چارچوبی از عشق است
که در آن عکس کربلا قابــ است

در مسیری که آخرش حرم است
گریه ، اسبابــِ راهِ احبابــ است

گریه اش بر شهید لب تشنه ست
سطح دنیا اگر پُر از آبــ است

کم من را زیاد کرد عبّاس
مَدّ آب از نگاهِ مهتابــ است

زکریّای داغ یحیائیم
اشکــِ ما آبرویِ محرابــ است

نوکری شرط اولش ، ادب است
ادبــ اینجا به حفظ آدابــ است

مثل کبریت احمر است جنون
گاه کمیاب و گاه نایابــ است

سَرِ اصحاب ، خاکــِ پایِ حسین
سَرِ من ، خاک پایِ اصحابــ است

به گدایان خانه اش سوگند
هرچه خیر است در همین بابــ است


محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به محضر امام هادی علیه السّلام

زائر آن بار که قسمت شد و سامرّا رفت
همه ی درد و غمش در حرم از دنیا رفت

چشم را بست و دعا کرد که عاشق بشود
پلکِ او وا نشده ، دید دعا بالا رفت

چار تا قبر ، در إحرامِ سیادت دید و
دل او تا حرم گمشده ی زهرا رفت

خواست تا "جامعه خوانی" کند،از روی ادب
دست بر سینه، سوی قبر دوتا آقا رفت

گفت:صد مرتبه تکبیر و زیارت را خواند
هر فرازی که نفهمید، پیِ معنا رفت

خیس شد صورتش از گریه که درهرسطری
دل آشفته و طوفانی او صد جا رفت

یادش افتاد شبی تلخ وَ مردی را که
پابرهنه ،وسط کوچه ،پیِ اعدا رفت

جگر ختم رُسُل سوخت دل زهرا سوخت
دست بسته ز حرم چون پسر مولا رفت

یادش افتاد که "آقای غریبی" ، هادی
از سر جبر سوی بزم مِی ، از اینجا رفت

یادش افتاد که از نای جگر سوخته ای
تا دل عرش خدا نوحه ی واویلا رفت

یادش افتاد که در ساعت تشییعِ تنی
پسری پاره گریبان ، عقبِ بابا رفت

ناگهان صحنه ورق خورد و به گودال رسید
شمر روی تن غارت شده ای با پا رفت

بعد از آن دید میان غُل و زنجیرِ ستم
پسری با تن تبدار که با سرها رفت...
..........................................................
پی نوشت:
یار تنهاست بپرهیز تو هم از تن ها
بُرد کرد آنکه به سرداب حرم تنها رفت

همه گفتند پس از رجعت سرخ طبسی
آخرین بار سفر را چه قَدَر زیبا رفت... #


محمّـدقاسمی94/2/1

  • سائل
  • ۰
  • ۰

غزلی به مناسبت اول ماه رجب تقدیم به امام محمّدباقر علیه السّلام

بال خود را پهن کرده بر زمین روح الامین
تا شود فرش حریم قُدسِ زین العابدین

اوّل ماه رجب دنیای ما زیباتر است
چونکه ماه دیگری پا می گذارد بر زمین "

یامحمّد"در شروعش،"یا نبی"در آخرش
نیست بیخود شد رجب ، ماه امیرالمؤمنین

فاطمه بِنتُ الحَسن درخانه ی إبنُ الحُسین
کودکی آورده از هر حِیث بی مِثل و قرین

آن چنان دارد شباهت بارسول الله که
---می شود او را بخوانم رَحمةٌ للعالَمین

خاک جای خود،ببین افلاک هم روشن شده
بسکه نورانی ست این خورشید هستی آفرین

تا بگردند آسمانیها به گردش هفت بار
می برند این کعبه را با شوق تا عرش بَـرین

کوریِ چشمانِ شورِ خیلِ اصحابُ الشِّمال
روز میلادش عجب شادند اصحابُ الیَمین

عیدی امروز ما را یا علی اکبر بده
لحظه ای که بر تو می گوید عمو این نازنین
# "دیدنی"یعنی تبسّم کردن او بر حُســین
دیدنی تر، سجده ی شُکرِ امام السّاجدین

پنج تن را گِرد گهواره به چشم باطنش
در میان حجره می بیند امام پنجمین

هفتمین معصوم آمد،هفتمین باراست که
دست حق بی پرده بیرون آمده از آستین

عقل عالم پیش عقل حضرتش جهل کبیر
علم خلق الله پیش دانش او شرمگین
#
"باقر علم نبیّین"شُهرت عامش بُوَد
این مُحمّد هم،کریم است و حَلیم است و اَمین

ظاهراً شد قاتل او زین آغشته به سَم
باطناً کُشتش غم سلطان مَقطوعُ الوَتین

اختصاصاً با رقیّه داشت دردی مشترک
او هم از پُشت شُتر افتاد با صورت زمین...


محمّدقاسمی

  • سائل