سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

یا سفیر الحسین علیه السلام

با لب پاره ؛ لب بام ؛ سلامم به شما
تا بگیرد دلم آرام ؛ سلامم به شما

آخر از عشق تو راهیّ سر دار شدم
ای علی زاده ببین میثم تمار شدم

باز هم شکر زن و بچّه ندیدند مرا
موقعی که وسط کوچه کشیدند مرا

هیچ کس نیست دگر دور و بر مسلم تو
بسته شد مثل علی بال و پر مسلم تو

سر عباس و پسرهات سلامت آقا
گر شکستند در این کوچه سر مسلم تو

قسمت این بود ؛ لبِ تشنه شهیدم بکنند
پیش مرگ جگرت شد جگر مسلم تو

لب من خشک و دو چشمم تر و قلبم سوزان
زده اند آتش بر خشک و تر مسلم تو

به فدای سر یک موی عزیزان تو باد
جان هر دو پسر دربه در مسلم تو

کاش می شد بنویسم که نیایی اینجا
که می آید به سر تو چه بلایی اینجا

حاصل این سفرت بی علی اصغر شدن است
بی برادر شدن و بی علی اکبر شدن است

همه ی ترسم از این است که مضطر بِشَوی
مثل این نائب دل سوخته ؛ بی سر بِشَوی

وای اگر گَرْد بر آیینه ی تو بنشیند
شمر با چکمه روی سینه ی تو بنشیند

وای اگر کار به توهین و جسارت بکشد
وای اگر خواهرتان بار اسارت بکشد

وای اگراهل و عیال تو زمین گیر شوند
دخترکهات پس از رفتن تو پیر شوند

بدنم نقش زمین است میا کوفه حسین
خواهش مسلمت این است میا کوفه حسین

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰


تقدیم به امام حسین علیه السّلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

هرکس که حسّ و حالِ مرا درک می کند
این سوز بی زوالِ مرا درک می کند

کعبه که قرن هاست سیه پوش این عزاست
رنگ سیاه شالِ مرا درک می کند

ای یار سینه سوخته ی روضه ی عطش
اندوه تو ، ملالِ مرا درک می کند


هر لب که مانده است در آغاز وصف او
وضع زبان لالِ مرا درک می کند

تنها کبوتری که سر بام او نشست
پروازِ من ، خیالِ مرا درک می کند

هرکس چو من به نقص خودش اعتراف کرد
یک روز هم کمالِ مرا درک می کند

یک بار بی جواب مرا رد نکرده است
او نیّت سؤالِ مرا درک می کند

تحویل می شود به عزای حسین، اگر
نوروز ، ماه و سالِ مرا درک می کند

می گفت آسمان به زمین،زینب است و بس
---آن که قَـدِ هلالِ مرا درک می کند

محمّدقاسمی 1394/6/26


  • سائل
  • ۰
  • ۰


تقدیم به امام جواد علیه السّلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

به لطف خــدایِ جوادالائــمّه
گدایم ، گـــدایِ جوادالائــمّه

غریبم نخوانید یاایّهاالنّاس
شدم آشنایِ جوادالائــمّه

رسیدم به آزادگی تا دلم شد
اسیــرِ ولایِ جوادالائـــمّه

ازآن صورت گندمین بوی گندم
گرفتــه هوایِ جوادالائـــمّه

رضایِ خُدایِ امامِ رضا را
بِـجُوْ در رضـایِ جوادالائـــمّه

اگر عاشقی هر نفس مثل سایه
برو در قفایِ جواد الائـــمّه

تو و جنّت و قصر و حور،آی زاهد
من و خـاک پــایِ جوادالائــمّه

مَلَـک در لباس کبوتر می آید
به ایوانْ طلایِ جوادالائـــمّه

نه تنها فلک،عرش هم تکیه داده
به گلدسته هایِ جوادالائــمّه

شمیم دل انگیز مشهد می آید
ز صحن و سرایِ جوادالائـــمّه

در این آخر ماه ذی القعده باید
بسوزم برایِ جوادالائـــمّه

مرا بیمه ام می کند تا مُحرّم
لباسِ عــزایِ جوادالائـــمّه

زنی بود و ظلم و دَف و پایکوبی
عطش بود و نایِ جوادالائـــمه

در حجره را بسته اند، آه خانه
شده کــربلایِ جوادالائــــمّه

بریده بریده ، شکسته شکسته
می آید صدایِ جوادالائــــمّه

دم العطش شد دم وا حسینا
عوض شد نوایِ جوادالائـــمّه

شبیه حسین ، آه آبش ندادند
صدا زد ، بمیرم جوابش ندادند

و این غزل ادامه دارد...


شاعر:محمّدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا مظلوم ...


تقدیم به امام حسین علیه السّلام


بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

وقتی به خصم ، راه نشان می دهد حسین
بی شک به دوست ، خطّ اَمان می دهد حسین

حتّی اگر دل تو شود سخت مثل سنگ
آن را به یک اشاره تکان می دهد حسین

آنجــا که کَر به روضه ی او گــریه می کند
بر اشکِ چشمِ لال ، زبــان می دهد حسین

بــویِ غذایِ حضرتیِ سفره ی عــزاش
بر مُرده دیده ایم که جان می دهد حسین

اَمواجِ پُــر تلاطـــم دریای هیأتیــم
وقتی به شورِمان هیجان می دهد حسین
در رُتبه ی بلند خودش در بهشت عَدْن
جا، به تمام گریه کُنــان می دهد حسین

آن جا اگر لقای خـــدا را طلب کنــــــید
از پشت پرده چهره نشان می دهد حسین

در اوج اضطرار بگو "یاحسین"چون
آرامشی به دلْ نگران می دهد حسین

تا رنگی از حبــیب بگیـریم چون حبیب
ما را به دست فصلِ خزان می دهد حسین

مَشّایه سهل می شود از راه های دور
زیرا به پای خسته توان می دهد حسین

جانم فداش باد که تا آخرین نفــس
حتّی به شمرِ پَست، زمان می دهد حسین

چون از ازل بریده شده ست از تعلّقات
از سروریش ، سر به سنان می دهد حسین

محمدقاسمی 1394/6/18

  • سائل
  • ۰
  • ۰

السّلام علیٰ أبی عبدالله الحسین الشّهید الّذی قتلوه عطشاناً بجنب نهر الفرات
______________________________


تقدیم به امام حسین علیه السّلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

ز هرچه نعمت،اگر مهر دوست شامل ماست
بهشت ، باطنِ حال و هوای محفل ماست

مقام قُـرب خداوند با بیــان دُرُســت
جوارِ رحمت یارِ "نبی خصائل" ماست

تمام آنچه که پُر کرده مُلک عالم را
تجلًّــیات نگارِ "علی شمایل" ماست

اگر فضیلت دیوانگی ست روزیِ مان
به لطف گوشه ی چشمِ ابوالفضائل ماست

سپاه گریه کُنانِ شهید اشک اَستیم
به شانه، شال سیاه غمش ، حمایل ماست

از آن به دِیر مُــغانم عزیز می دارند
که آتشی که نمیرد همیشه دردل ماست١

چنان گرفته دل اهل روضه را به دو دست
که فکر دوریِ از او ، خیال باطل ماست

غریـقِ مـوجِ بلا خیـزِ بحـرِ دُنیائــیم
حـریم روضه ی سلطان عشق ، ساحل ماست

به اجر نوکریِ نوکرانــتان کافی ست
که در بهشت برین کربلات منزل ماست

حسین اگرچه تمام شِـفا به تربت توست
بدان که پیرُهن کهنه ی تو قاتل ماست

به زخمهای تو از دور بوسه می کاریم
کنون که لشگری از جنس شمر حائل ماست

هزار و سیصد و هفتاد و پنج سال گذشت
سرت هنوز سرِ نیزه در مُـقابل ماست


١-حافظ شیرازی



محمدقاسمی 1394/6/6

  • سائل
  • ۰
  • ۰

این محیی معالم الدین و أهله ؟
متی ترانا و نراک ؟
لیت شعری ! این استقرت بک النویٰ ؟

تقدیم به امام زمان علیه السلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

در سِــلک ما رَنجاندن دلدار جایز نیست
دلبستگی بر هیچ کس جز یار جایز نیست

آنانکه حسّ و حال مدح ات را نفهمیدند
گفتنــد کـار میـثم تمّــار جایز نیست

تا دست های گرم و پُر مهر تو را داریم
پس تکیه کردن بر در و دیوار جایز نیست

گیرم که از چاهش در آوردند امّا نه
یوسف فروشی بر سر بازار جایز نیست

وقتی که در خلوت دلت جایی دگر گیر است
پس ادّعای عشق در اَنظار جایز نیست

راحت تو را از یاد خود بردیم و می دانیم
در محضر تو این همه انکار جایز نیست

از نسل زهرایی ، لطافت در وجود توست
نه ! یاس را هم صحبتی با خار جایز نیست

هرجا که باشد مجلس مادر تو هم هستی
با بودنِ تو گفتن از مسمار جایز نیست

محمدقاسمی

  • سائل