سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۱۴ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
لینک کانال اشعار آیینی و سبک های مداحی
شاعر اهل بیت علیهم السلام
(محمد قاسمی) متخلص به سائل
برای عضویت ابتدا تلگرام خود را به روز رسانی کنید و با کلیک بر روی آدرس زیر بعد از باز شدن
کلمه ( join)  را انتخاب بفرمایید.



telegram.me/mohammad_ghasemi_1361
  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به امام هادی علیه السّلام


بسم الله الرحمن الرّحیم

باز دلم در هوایِ حضرت هادی
پرزده تا سامرایِ حضرت هادی

می کِـشدم سمت بارگاه رفیعش
جَذْبه ی گنبدْ طلایِ حضرت هادی

پَر زده ام تا کــه آشیانه بگیــرم
گوشه ی صحن و سرایِ حضرت هادی

بارِ سفر بسته از دلم ، غمِ عالَم
در دلِ بیتُ الــولایِ حضرت هادی

جامعه را خط به خط،به چشم کشیدم
با نَفَسِ دلگُشـــایِ حضرت هادی

بلکه هدایت شَوَم ، مُدام می اُفتم
مُلتمــسانه به پایِ حضرت هادی

چاییِ شیرینِ مُوکبِ دَمِ صحن است
دارویِ دارُ الشّـــفایِ حضرت هادی

ناز فروشد اگر به جمله ی شاهان
خَبْط نکرده ، گدایِ حضرت هادی

زاده ی إبنُ الرّضاست،حضرت حق هم
---هست رضا، با رضایِ حضرت هادی
نیمه ی ذی الحجّه می رسد،چه قشنگ است
ذبح شَدن ، در مِــنایِ حضرت هادی

نیمه ی ماه است و بین ماه هویداست
عکــسِ رُخِ دلــرُبایِ حضرت هادی

بُرده دل از حضرت جوادُ الائمّـــه
چهره ی چون مرتضایِ حضرت هادی

ای به فدای لبــش که غنچـه ی بوسـه
---کـــاشته بر گونه هایِ حضرت هادی
فاطمــه آورده گُـل برای سمــانه
در عــوضِ رو نــمایِ حضرت هادی

تویِ دلِ مستِ شیعه ، قند شود آب
می شِـنَود تا صدایِ حضرت هادی

گرچه زمینش کشیده است در آغوش
مســـندِ عرش است جایِ حضرت هادی

کوریِ چشمان شورِ خصم،بلند است
---قامـتِ سبـــزِ لوایِ حضرت هادی

کاش که "سائل"شبی کنار ضریحش
شعــر بخواند برایِ حضرت هادی

محمّد قاسمی٦/٧/١٣٩٤

  • سائل
  • ۰
  • ۰

شدی شهید ولی پیکر تو دست نخورد
میان معرکه ی خون سر تو دست نخورد

اگرچه در اثر زهر می زدی پــر و بال
ز تیر و نیزه به بال و پر تو دست نخورد

هزار شکر، به پیراهن و عبای شما
برابر نگه خواهر تو دست نخورد

اگرچه دست تو شد بسته با طنابِ ستم
به نقش آیه ی انگشتر تو دست نخورد

سه بار تیغ به رویت کشیده شد ، امّا
به مُصحف بدن اَطهر تو دست نخورد

نفس نفس زدنت سخت شد ولی آقـــــا
به ضرب تیغِ کسی ، حنجر تو دست نخورد

کسی ندید جسارت شود به ناموست
دگر به زینتیِ دختر تو دست نخورد

غروب روز دهم بود ، عمّه ات می گفت:
رقیّه حرف بزن ، معجر تو دست نخورد ؟؟؟

محمدقاسمی



اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

روز شهادت حضرت صادق علیه السلام در مسجد حضرت امیر علیه السلام


http://media.fotros.ir/Media/Archive/11_Mahe_Shaval/Shahadat_Imam_Sadegh/1394/02_Masjed_Amir/940520/01_ma/%5BWWW.FOTROS.IR%5Dma94052002.mp3


  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به امام صادق علیه السّلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

بیاموزند تا در مکتبت ، مردم صداقت را
به نام تو سند کردند شش دانگ ولایت را

تورا از شش جهت خواندند مولای ششم چونکه
به دست خویشتن داری زمام کلّ خلقت را

به میلیونها چنان سقراط یا صدها چنان لقمان
عطا کردند از دریای تو یک قطره حکمت را

میان آن همه شاگرد هم باشی غریبی تو
نمیفهمند وقتی این جماعت شأن عصمت را

هَلِ الدّین،غیر حبّ و بغض،مذهب چیست غیر از این ؟
خدا از ما نگیرد این ولایت ، این برائت را

تو از بس از حسین و کربلا رفتن به ما گفتی
به پا کردی درون سینه ها شور قیامت را

گرسنه،تشنه،خاک آلود،غمگین زائرش گشتی
چه خوب آموختی بر شیعیان رسم زیارت را

نمی ماند گنه کاری میان عرصه ی محشر
اگر در پای میزان رو کنی حکم شفاعت را

اگر می گفت یازهرا کسی در پیش روی تو
عوض می کرد یاد پهلویش حال و هوایت را

پس از زهرا گمانم رسم شد در شهر پیغمبر
بسوزانند در آتش ، درِ بیت سیادت را

شبانه با سر و پای برهنه ، بُردن از خانه
ز حدّ خود به در کردند نامردان جسارت را

به هرگامی که میرفتی بسوی قصرِ آن ملعون
گمانم با دو چشم خویش میدیدی شهادت را

عذاب اوّلین و آخرین بادا بر آن قومی
که سوزاندند از کین ، قلب خورشید امامت را

کــلام آخرت وقــف نمــاز با توجّه شـد
عجب شرمنده ی خودکرد این حرفت عبادت را


محمدقاسمی  1394/5/17


اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

شب شهادت حضرت صادق علیه السلام هیئت رایه العباس علیه السلام چیذر


http://media.fotros.ir/Media/Archive/11_Mahe_Shaval/Shahadat_Imam_Sadegh/1394/01_Chizar/940519/02_ma/%5BWWW.FOTROS.IR%5Dma94051901.mp3


  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به امام صادق علیه السّلام

بسم الله الرّحمن الرّحیم

دوّمین بار است در شهر نبی ، در سوخته
خانه ی اَمنی به دست یک ستمگر سوخته

کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست
کــ آستــان صـادق آل پیـمبـر سوخــته

ارثِ زهراییِ این آقاست که کاشانه اش
---بین شهر مادری چون بیت مادر سوخته

او نمی سوزد میان شعله ها و مانده ام
با جسارت ، عدّه ای گفتند کوثر سوخته

آتشی که از در و دیوار بالا رفته است
بی گمان بر غربت اولاد حیدر سوخته

هم بلاهایی که مادر دیده پیرش کرده است
هم دلش بهرِ بنی الزّهرا مکرّر سوخته

شک ندارم هر زمانی آب دیده ، ساعتی
گوشه ای رفته به یاد حلق اصغر سوخته

بسکه می پیچد به خود از سوزش زهر جفا
پیکرِ شیخ الائمه ، پای تا سر سوخته

چشمهای اهلبیتش کاسه ی اشک ست وخون
بیشتر از هرکسی موسی بن جعفر سوخته

سالیانی پیش تر از قومشان در کربلا
خیمه و پیراهن و دامان و معجر سوخته

محمدقاسمی


اجرا شده توسط حاج محمود کریمی

روز شهادت حضرت صادق علیه السلام در مسجد حضرت امیر علیه السلام

http://media.fotros.ir/Media/Archive/11_Mahe_Shaval/Shahadat_Imam_Sadegh/1394/02_Masjed_Amir/940520/01_ma/%5BWWW.FOTROS.IR%5Dma94052005.mp3

  • سائل
  • ۰
  • ۰

بقیع

چند بیتی نذر غریبی بقیع


بسم الله الرّحمن الرّحیم

دل ما هست غصّه دارِ بقیع
چشم ما هست گریه زارِ بقیع

ما مدینه نرفته یک عُمْر است
بیقراریم ؛ بیقرارِ بقیع

بالهامان شکسته ؛آه ؛چطور ؟
پر بگیریم تا کنارِ بقیع

کاش می شد که سرگذاشت شبی
پای آن چار تا مزارِ بقیع

گرچه دور زمین ولی در اصل
ماه گشته است در مدارِ بقیع

گرچه خاکی ست ؛ شک ندارم عرش
از ازل بوده خاکسارِ بقیع

خوشبحال کسی که صورت او
متبرّک شد از غُبارِ بقیع

بهتر از آفتاب صبحدم است
نزد ما سایه ی حصارِ بقیع

مثل بخت همیشه تیره ی ما
نیل گون است روزگارِ بقیع

حجّة بن الحسن ؛ حضورت را
لمس کردیم در جوارِ بقیع
مثل پائیز سرد و بی رنگ است
تا ظهور شما ؛ بهارِ بقیع

هشتِ شوّال نه تمامی سال
داغداریم داغدارِ بقیع

روز محشر سُرور خواهد داشت
هرکسی بود سوگوارِ بقیع
.
.
.
ارث از اون قبر بی نشون بُرده
این همه غربتی که داره بقیع

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به امام سجاد علیه السّلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

همین که بوی تورا با خودش بیارد باد
به خاکِ پات می اُفتیم ، هرچه بادا باد

هزار مرتبه ممنون چشم مست توأیم
از اینکه قرعه ی مستی به نام ما افتاد

به دام حلقه ی مویت چنان اسیر شدیم
که هیچ وقت نخواهیم شد از آن آزاد

چه اتّفاق قشنگی ست این که در شعبان
فقط به صفحه ی تقویم حک شده میلاد

نمازِ پنجم شعبان، به مَسلک عشق است
---به سمت قبله ی رخسار حضرت سجّاد

خدا به یُمن قدمهاش بر بنی آدم
برای بال گشودن به عرش ، فرصت داد

همیشه دامن پُر خیر شهر بانو ، سبز
بهشت خانه ی آقای ما حسین ، آباد

علی دوباره علی باز هم علی ، یا رب
عنایتی که نگردد حسین ، دشمنْ شاد

چگونه نعشه ی دنیا شود کسی که فقط
--- به ذکر حیدر کرّار می شود معتاد

علیّ عالی اعلاست ، زِینِ الله و
--- علیّ دوّم ارباب ماست زِینُ العباد

شـبِ ولادتیِ هر عـلیِّ آل عـلی
دعای ماست رسیدن به صحن گوهرشاد

دعا به کسوت شاگرد در می آید و بس
اگر صحیفه ی سجّادیه شود اُستاد

نمی رسیم به حال بُکاء و خوف و رجاء
مگر دعای ابوحمزه ای کند امداد

به اقتدای دوتا چشم خیس پیغمبر
بناست گریه بریزیم پای این اعیاد

تلاش می کند امّا غم اسیری را
اسیر واقعه هرگز نمی برد از یاد


محمّد قاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

جهت عرض ارادت به محضر حضرت ابوطالب علیه السلام

عمویِ مصطفیٰ ابوطالب
سرور ماسویٰ ابوطالب


به تو زیبنده است این کنیه
یا أبامرتضیٰ ابوطالب


پیش نورت ، شبیهِ خاموشی ست
برق خورشید یا ابوطالب


چون خدا خلق کرده نور تورا
مثلِ اهل کسا ابوطالب


جای نور تو پیش از آدم بود
ساقِ عرشِ خدا ابوطالب


صاحب عزّت و وقار و شرف
ذو الکرم ، ذو العطا ابوطالب


گرچه در چشم خلق شوکت تو
نشده بر ملا ابوطالب


تو شفاعت کنی اگر همه را
صبح ِروزِ جزا ابوطالب

در دل حشر غم نمی ماند
یک گنه کار هم نمی ماند

فرش بیت تو بال جبرائیل
خادم خانه ی تو ، اسرافیل


بُردن نام نامی ات در عرش
از ازل بوده رزق میکائیل


تحت امرِ علیّ عمرانی
می کند قبض روح ، عزرائیل


در تو پیداست نور ابراهیم
در تو پیداست شوق اسماعیل


فخر دارند بر چنین پدری
طالب و جعفر و علی و عقیل


هرکسی برتو داده نسبت شرک
کفر خود را کشیده سمتِ دلیل


دستِ لبهای ماست کوتاه و
رطب نام تو به اوج نخیل


ماه را بر فراز قبر شما
آسمان بسته مثل یک قندیل

مست نام توأم ابوالحیدر
من غلام توأم ابوالحیدر


دوست دارم اگر ثواب کنم
همه را نذر بوتراب کنم


تا بسازد مرا علی از نو
این خودم را، خودم خراب کنم


ذرّه ام یا "أباعلی" مددی
تا روم کار آفتاب کنم


پس اجازه بده که مشیِ تو را
یا ابوطالب انتخاب کنم


باید از هرکسی بجز آنها
که شما گفتی اجتناب کنم


کاش می شد به اختیار خودم
خویش را کلبِ آن جناب کنم


دوست دارم که نقش نام تورا
روی دیوار قلب ، قاب کنم


به من آموختند وقت سخن
با همین ذکر فتح باب کنم

شاه مردان ، علیک مُعتَمَدی
اسد الله ، یا علی مددی


محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

شب لیله الرغائب

لیلة الرغائب یعنی شبی که در آن عطاء و بخشش خداوند متعال بسیار است.
زیباترین آروزی امشب بعد از فرج و سلامتی حضرت اباصالح علیه السلام ،زیارت شب جمعه ی حرم آقای شیب الخضیب علیه السلام است.اون هم زیارتی که ختم به لقاء الحجة باشه.
امیدوارم روزی همه مون بشه هر چند خیلی هامون لیاقتش رو نداریم.
این غزل رو در این شب عزیز تقدیم میکنم به چشمهای بارونی همه ی امام حسینی های عالم.


ربّ دنیای عشق ، اربابــ است
آنکه نور رُخَش جهانتابــ است

تا بریزد به پای مرثیه اش
اشک من پُشت پلک ، بی تابــ است

دهنم گشته صید نام حسین
مثل ماهی اسیر قلّابــ است

دل من چارچوبی از عشق است
که در آن عکس کربلا قابــ است

در مسیری که آخرش حرم است
گریه ، اسبابــِ راهِ احبابــ است

گریه اش بر شهید لب تشنه ست
سطح دنیا اگر پُر از آبــ است

کم من را زیاد کرد عبّاس
مَدّ آب از نگاهِ مهتابــ است

زکریّای داغ یحیائیم
اشکــِ ما آبرویِ محرابــ است

نوکری شرط اولش ، ادب است
ادبــ اینجا به حفظ آدابــ است

مثل کبریت احمر است جنون
گاه کمیاب و گاه نایابــ است

سَرِ اصحاب ، خاکــِ پایِ حسین
سَرِ من ، خاک پایِ اصحابــ است

به گدایان خانه اش سوگند
هرچه خیر است در همین بابــ است


محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به محضر امام هادی علیه السّلام

زائر آن بار که قسمت شد و سامرّا رفت
همه ی درد و غمش در حرم از دنیا رفت

چشم را بست و دعا کرد که عاشق بشود
پلکِ او وا نشده ، دید دعا بالا رفت

چار تا قبر ، در إحرامِ سیادت دید و
دل او تا حرم گمشده ی زهرا رفت

خواست تا "جامعه خوانی" کند،از روی ادب
دست بر سینه، سوی قبر دوتا آقا رفت

گفت:صد مرتبه تکبیر و زیارت را خواند
هر فرازی که نفهمید، پیِ معنا رفت

خیس شد صورتش از گریه که درهرسطری
دل آشفته و طوفانی او صد جا رفت

یادش افتاد شبی تلخ وَ مردی را که
پابرهنه ،وسط کوچه ،پیِ اعدا رفت

جگر ختم رُسُل سوخت دل زهرا سوخت
دست بسته ز حرم چون پسر مولا رفت

یادش افتاد که "آقای غریبی" ، هادی
از سر جبر سوی بزم مِی ، از اینجا رفت

یادش افتاد که از نای جگر سوخته ای
تا دل عرش خدا نوحه ی واویلا رفت

یادش افتاد که در ساعت تشییعِ تنی
پسری پاره گریبان ، عقبِ بابا رفت

ناگهان صحنه ورق خورد و به گودال رسید
شمر روی تن غارت شده ای با پا رفت

بعد از آن دید میان غُل و زنجیرِ ستم
پسری با تن تبدار که با سرها رفت...
..........................................................
پی نوشت:
یار تنهاست بپرهیز تو هم از تن ها
بُرد کرد آنکه به سرداب حرم تنها رفت

همه گفتند پس از رجعت سرخ طبسی
آخرین بار سفر را چه قَدَر زیبا رفت... #


محمّـدقاسمی94/2/1

  • سائل