سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۳ مطلب با موضوع «یا امام حسن مجتبی ع» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تقدیم به امام حسن مجتبی علیه السلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

آیت عظمیٰ علیّ و محشر کبریٰ حسن
عالی و اعلا علیّ و والی و والا حسن
#
حبل محکم مرتضی و بهترین دم مجتبی
عروة الوثقی علیّ و واژه ی زیبا حسن

#
"سوره ی انسان"علیّ و "سوره ی یٰس"حسن
عَلّمَ الاَسما علیّ و أحسنُ الاَسماء حسن
#
حاکم خلقت علیّ و شافع أمّت حسن
قادرِ مطلق علیّ و مالک دلها حسن
#
زینت دوش رسول الله هستند این دوتن
جان پیغمبر علیّ و دلبر طاها حسن
#
اوّلین نور دل صدّیق اکبر مجتبیٰ ست
اوّلین دردانه ی صدّیقه ی کبریٰ حسن
#
ذکر پرواز ملک تا آسمان هفتمین
سرّ معراج نبی در لیلة الاسرا حسن
#
در عطوفت،در جلالت،درشُکوه و مرتبت
آینه گردان که نه ، آئینه ی زهرا حسن
#
در جَمَل بر عالمی این نکته ثابت شد که هست
رونوشتِ حیدر کرار در دنیا حسـن
#
بشنو از روح الامین که : لافتیٰ الاّ علی
بشنو از روح القُدُس که : لاکریم الاّ حسن
#
ثانی إِثنَیْــنِ رسول الله در زهد و وَرَع
در کرامت چون کرام الکاتبین ، یکتا حسن
#
بی کسی،غربت،تحمّل،صبر،داغی بر جگر
تک تک این واژه ها را می شود معنا حسن
#
چاه مخصوص غم مولاست که در بین طشت
ریخت همراه جگر، درد دل خود را حسن
#
بین کوچه ، بین خانه ، بین مسجد ، در سپاه
هرطرف رو می کنم تنها حسن، تنها حسن
#
او گذشت از سهم خود تا ذکر ما این گونه شد
یا حسین و یا حسین و یا حسین و یا حسن
#
خورده بر تابوت او هفتاد چوب تیر و هست
پیشواز ظهر خون آلود عاشورا حسن
#
محمدقاسمی٨تیر٩٤

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به امام حسن مجتبی علیه السلام


بسم الله الرحمن الرحیم

ما را گدایان کریمان می نویسند
گرد و غبار راه ایشان می نویسند

هرجا که آقایان خلقت سفره دارند
ما را فقیر لقمه ای نان می نویسند

در شان این والا مقامان دو عالم
خطاط ها عمری ست قرآن می نویسند

آن را که دور افتاده از این خانواده
زار و گرفتار و پریشان می نویسند

هرکس غلام خاندان اهل بیت است
از دید ما او را مسلمان می نویسند

دین غیر حب و بغض چیز دیگری نیست
با این دو ما را اهل ایمان می نویسند

پس بی تولا و تبرا روز محشر
مارا پشیمانِ پشیمان می نویسند

در کوره ی عشق علی چون ذوب گشته
مِنّا کنار نام سلمان می نویسند

اهل کرامت بر نگین حلقه ی خود
ذکر شریف یا حسن جان می نویسند

هر جا کریم آل طاهاسفره دار است
رزق گدایان را فراوان می نویسند

بر شُلّه زرد نذری اش با دست زهرا
یک نسخه ی دارو و درمان می نویسند

ما کمتر از موریم وقتی در حضورش
صدها گدا مثل سلیمان می نویسند

از صبح تا شب سفره اش پهن است و دیدیم
گاهی سگی را نیز مهمان می نویسند

کلب سر کوی حسن را اهل معنا
در شان خود همسنگ انسان می نویسند

در وصف زیبایی بی حدّ جمالش
هی شاعران دارند دیوان می نویسند

آن قدر نورانی ست کز پشت نقابش
آن چهره را خورشید تابان می نویسند

وقتی می آید درب خانه می نشیند
آن روز کلّی راه بندان می نویسند

در محضرش حتی اگر یوسف شوی باز
شغل تورا آیینه گردان می نویسند

وقتی حسن فرمانروای عرش و فرش است
ارباب مان را تحت فرمان می نویسند

با اینکه اهل البیت ما خیلی کریمند
اورا کریم کل دوران می نویسند

وقت عطوفت مهربان مثل خدایش
وقت غضب سیل خروشان می نویسند
با دیدن طرز مصافش در جمل ها
تیغ حسن را رعد و طوفان می نویسند

با نیزه اش پی کرد وقتی آن شتر را
او را خدای جنگ جویان می نویسند

فرزند حیدر هست پس وقتی بجنگد
او را فقط پیروز میدان می نویسند
.

.
.
بی شک قلمها شعر در باب حسن را
با اذن سلطان خراسان می نویسند

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرّحمن الرّحیم

حسن یکی ست ، کس دیگری حسن نشود
کسی به غیر حسن ، جان "پنج تن" نشود

چه وقت صلح ،چه وقت قیام، در هر حال
کسی به جز تو امام هُمام من نشود 

به فیض هم سُخنی با خدای خود نرسد
هر آنکه در دل شب با تو هم سُخن نشود

و هم کلام تو بودن نهایتش فیضی ست
که رزق آدم بد بین و بد دهن نشود

چه خوب هست که سهم دل شکسته ی من
به احترام غمت ، غیر سوختن نشود

خدا کند که دگر هیچ مرد مظلومی
شهید در اثر فکر شوم زن نشود

خدا کند که از این خانواده بعد از تو
غریب هیچ کسی کشته در وطن نشود

خدا کند خم گیسوی قاسمت با نعل
میان معرکه ی خون شِکن شِکن نشود

خدا کند که نصیب حسین تشنه جگر
بروی خاک غریبانه پر زدن نشود

خدا کند که اگر چاک چاک شد بدنش
کسی دگر متعرّض به پیرُهن نشود

خداکندکه اگر تیر سهم جسم تو شد
نصیب روضه از این بازتر شدن نشود

حسین دید که شد پاره پیکر و کفنت
بنا گذاشت پس از تو تنش کفن نشود

محمدقاسمی
  • سائل