سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۱۱ مطلب با موضوع «یا فاطمه معصومه س» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰


تقدیم به حضرت معصومه علیهاسلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

قسمْ به صبح دل انگیز این حرم ، بانو
جهانِ مــاست بدون تو چون عدم ، بانو

هزار و یک در رحمت به روی ما وا شد
چو آمدیم به صحن تو صبحدم ، بانو

نمی شدیم جدا از حریم تان ، حتّیٰ
نداشتیم اگر داغ و درد و غم ، بانو

از آستان ملک پاسبان تان، عُمری ست
نــدیــده ایم بِــوالله ، جُــز کرم ، بانو

نفس نفس زدن ماست وقف نوکری ات
چرا که فرصت عُمْر است مُغتـنم ، بانو

اگرچه خاک کف پات نیستیم ، امّـا
غبار راه تو هستیــم دست کم ، بانو

دُرُست ، بهره ای از شاعری نبردم من
ولی به عشق شما می زنم قلم ، بانو

درون پوست خود از شعف نمی گُنجم
همین که دور و برت می زنم قدم ، بانو

یکی دو تا که نه ، اینجـا هزارها سائل
شدند یک شبه نــزدِ تو مُحتشم ، بانو

امام زاده ی بی مثلِ واجبُ التَّعظیم
به محضر تو فلک گشته است خَم ، بانو

چو میرزای قمی و چونان بروجردی
مجاوران تو هســتند محتــرم ، بانو

مُدام در ره اثباتِ جُــرم می کوشــد
کسی که شــد به ولای تو مُتّهم ، بانو

به راه روزی خود گرچه لنگ هم بزنیم
نمی خوریم به اسم شما قسم ، بانو

رواست این که بخوانیم زینبت وقتی
دو خواهرید، ز هر حیث مثل هم ، بانو

محمدقاسمی  1394/5/22


  • سائل
  • ۰
  • ۰


تقدیم به حضرت معصومه علیها سلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

از کریمان چون تقاضای کرم زیباتر است
عرض حاجت پای ایوان حرم زیباتر است

مِهر بعد از قَهر ، دارد حسّ و حالِ دیگری
درچنین وضعی،کََرم بعداز سِتم زیباتر است

من گدا باقی بمانم آستان دوست را
بارها از اینکه باشم محتشم زیباتر است

در کنار کعبه جان دادن اگرچه قیمتی ست
لیک مرگ نوکران پای عَلَم زیباتر است

مرگ حقّ است و شهادت آرزوی من ولی
جان سپردن بر دم تیغ دو دم زیباتر است

غصّه خوردن از عبادات است در سلک جنون
شادی عشّاق زیبا هست و غم زیباتر است

من که روزی از سر خوان کریمه خُورده ام
گر به سمت طوس بردارم قدم زیباتر است

شعر گفتن را به من پای ضریحش یاد داد
پس بچرخانم به مدح او قلم زیباتر است

از هوای صحن وقتی می شود پُر سینه ام
من یقین دارم که دم از بازدم زیباتر است

از قدم برداشتن حتّــیٰ میان آسمان
راه رفتن در خیـابان اِرَم زیباتر است

سربلندم کرده امّا چون که ناموس رضاست
گر بیفتد پیش او پایین سرم زیباتر است


محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرّحمن الرّحیم


لب صیّاد من جز ذکر یاحیدر نمی گیرد
هوایی جز هوای عشق او در سر نمی گیرد

من آن مستم که حتّی از خُماری گر بمیرد هم
ز دست هیچ کس غیر از علی ساغر نمی گیرد

شدم حکّاک تا "نادِعلی"بر سنگ بنویسم
که انگشتر به خود نقشی از این خوشتر نمی گیرد

اگر میلیاردها نوکر بگیرد دور حیدر را
یکیشان ، تاج و تخت از حضرت قنبر نمی گیرد

چگونه عاشق و دلبسته ی شاه نجف باشد ؟
کسی که شیر پاک از دامن مادر نمی گیرد

غدیر این راز را افشا نموده ، جز امیـر ما
کسی جای نبی را بر سر منبر نمی گیرد

مُحبّش نوش خواهد کرد از کوثر زمانی که
به جز زَقّوم از دست علی ، کافر نمی گیرد

حکایت همچنان باقیست امّا غافل از اینکه
فضیلتهای عبدش جا به صد دفتر نمی گیرد

سگ اهلی این خانه شود گر سنگ باران هم
"دری دیگر نمی داند رهی دیگر نمی گیرد"***
***حافظ شیرازی

محمدقاسمی 1393/11/12
  • سائل
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرّحمن الرّحیم

"این بارگاه قدس که از عرش برتر است"
"آرامگاه دختر موسی بن جعفر است"

این گنبدِ طلا که چنین برق می زند
خورشید هم ز پرتو نورش ، منّور است

دست دعاست کز دل ایوان درآمده
این دو مناره ای که بلنداش محشر است

در چشم من زُمّرد و دُرّ است یا عقیق
گرچه رواقهاش پر از سنگ مَرمَر است

قم ، نامِ عُشّ آل رسول خداست و
---معصومه صاحب حرم جدّ اطهر است

بوی مَزار گُم شده آورده با خودش
با این حساب مرقد او قبر مادر است

او خواهر امام رضا نه ، که عشق اوست
اصلاً بگو که دار و ندار برادر است

از اشتیاق آمدنش سمت شهر طوس
فهمیده ام امام رضا ، جان خواهر است

مثل برادرش به گمانم که پلک او
زخمی ز فرط گریه بر آقای بی سر است

از یک جهت شبیه رباب است حال او
دائم به یاد خشکی لبهای اصغر است

سَمّ از تنش گرفته توان ، زجر می کشد
در اوج غربت است و نفسهای آخر است

هرچند داغ دیده و هجران کشیده است
صد شکر باز روی سرش ، دست معجر است

"محمدقاسمی"

بیت مطلع از مرحوم سید محمد علی ریاضی یزدی است.
  • سائل
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرحمن الرحیم

سَمّ اثر کرد و تو را عاقبت از پا انداخت
آتش رفتن تو شعله به دلها انداخت

رحلتت نظم زمین را نه فقط بر هم ریخت
رفتنت زلزله در عرش معلّیٰ انداخت

فاطمه بودی و آداب عروجت بانو 
همه را یاد غم حضرت زهرا انداخت

ظاهراً زهر تن مثل گلش را سوزاند
باطناً دوریت از پا پدرت را انداخت

گفت:"أبوها بِفداها"پدرت ، چون او را
روی تو یاد رُخ أُمّ ابیها انداخت

آنکه با نیّــت آتش زدن در آمد
کُشتن فاطمه ها رابه جهان ، جاانداخت

بشکند پنجه ی آن رذل سیه دل که ز خشم
چنگ بر صورت انسیّه ی حورا انداخت
 
کرد قم مقدم پر فیض تو را گُلباران
شام اگر سنگ سوی زینب کبریٰ انداخت

"محمدقاسمی"
  • سائل
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرّحمن الرّحیم


أُختُ الرّضا شدی
آئینه دار حضرت خیرالنّسا شدی

مانند فاطمه
بانو شما ملیکه ی ارض و سما شدی

قبله اگر رضاست
حق می دهیم اینکه تو قبله نما شدی

قم از تو شد حرم
مشهد شدی مدینه شدی کربلا شدی

بر زخمهای ما
مرهم گذاشتند و تو دارالشّفا شدی

قلب تو غصه داشت
در سنّ کم به داغ پدر مبتلا شدی

اشکت روانه بود
از وقتی از کنار برادر جدا شدی

هجران تمام شد
آخر شهیده گشتی و حاجت روا شدی

"محمدقاسمی"
  • سائل
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرحمن الرحیم


عمری ثنای حضرت معصومه کردم
خود را گدای حضرت معصومه کردم
گر سر فدای حضرت معصومه کردم
نذر هوای حضرت معصومه کردم
من بر ضریحش بستم از گریه دخیلی
یا فاطمه روز قیامت ، إشفعی لی

در صحن تو جارو کشیدن آرزوم است
دور و بر گنبد پریدن آرزوم است
سمت حرم با سر دویدن آروزم است
بر آستان بوسی رسیدن آرزوم است
عمری ست که عرض ارادت کردم اینجا
آل محمّـد را زیارت کردم اینجا

شکر خدا که با حرم أُنسم مُدام است
اینجا برایم بهتر از دارالسّلام است
دنیای بی معصومه ، نوکر را حرام است
بی شک بدون لطف تو کارم تمام است
شکر خدا جزئی از این منظومه هستم 
نان و نمک پرورده ی معصومه هستم

جانم فدای این همه لطف و عطایت
جانم فدای دردهایش غصّه هایت
جانم فدای گریه های بی صدایت
جانم فدای ناله ی جانم رضایت
رفتی و بیت النّـور ما بیت العزا شد
قـم در عزایت مثل دشت کربلا شد

دیدند زنهای قمی چشم ترت را
خالی نکردند از جفا دور و برت را
ضجّه زدند و ناله های آخرت را...
امّا مدینه ، آه ، مردم مادرت را...
بر داغ مُحسن مبتلا کردند و رفتند
با سینه ی زخمی رها کردند و رفتند

زهراست بانویی که بازویش شکسته
پشت در افتاده ست و پهلویش شکسته
رویش شده نیلی و ابرویش شکسته
تصویر هم در چشم کم سویش شکسته
امشب اگر ذکر لبم ای وای زهراست
آخر دم معصومه هم ای وای زهراست

"محمدقاسمی"١٣٩٣/١١/١٠
  • سائل
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرّحمن الرّحیم

در آستان تو حس کرده ام محبّـت را
و لمس کرده ام اینجا نسیم رحمـت را

خداست شاهد عرضم که در حرم چه قَدَر
دعای نوکرتان دیده استجابت را 

من آمدم به طواف چهارده معصوم
همیشه دیده ام این طور این زیارت را

به نام توست خدا پهن کرده بعد حسن
در آستان کرم ، سفره ی کرامت را

نوشته اند پس از فاطمه پس از زینب
دخیل معجر سبزت حیا و عصمت را

خدا به خواسته ی مادرت نصیبت کرد
به محض آمدنت رتبه ی شفاعت را

نجیب زاده ی موسی بن جعفری و خدا
به خاک پای تو انداخته ، نجابت را

ولیّ نعمت ایران پس از رضا هستی
که داده اند به تو شأنی از ولایت را

علیِّ عالیِ اعلیٰ  ، کریمه ات خوانده ست
کسی نداشته غیر از تو این فضیلت را

"زیارت حرم تو زیارت طوس است"
خود رضاست که فرموده این روایت را

خودت بگو چه بگوید زبان الکن ما ؟
چهارامام بگویند اگر جلالَت را 

هراس نیست غلام تو را ز روز حساب
که دیده درحرمت بارها قیامت را

مقام خادمی ات آرزوی جبریل است
خدا نصیب کند کسب این لیاقت را

شقی نمی شود آن کس که زائرت بشود
چرا که روزی او می کنی سعادت را

اجازه هست به رسم توّسل هر شب
بیان کنم دوسه تا جمله از مصیبت را

به رغم قم که گرفتند احترام از تو
به شام کرد تمام اهل آن جسارت را

تو داغ دیدی و هجران کشیدی امّا ، شکر
ندید چشم تو یک لحظه هم اسارت را

کباب شدجگرم تا به یادآوردم
مخدرّات حرم در زمان غارت را

"محمدقاسمی"
  • سائل
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرّحمن الرّحیم

از کریمان چون تقاضای کرم زیباتر است
عرض حاجت پای ایوان حرم زیباتر است

قهر یارم بهتر از مهر تمام دوست هاست
در نگاه من از او حتّیٰ ستم زیباتر است

من گدا باقی بمانم آستان دوست را
بارها از اینکه باشم محتشم زیباتر است

در کنار کعبه جان دادن بسی ذی قیمت است
لیک مرگ نوکران پای عَلَم زیباتر است

من که روزی از سر خوان کریمه خُورده ام
"گر به راه طوس بگذارم قدم زیباتر است"***

از هوای صحن وقتی می شود پُر ریه هام
پس یقین دارم که دم از بازدم زیباتر است

از قدم برداشتن توی خیابان های عرش
راه رفتن در خیابان ارم زیباتر است

سربلندم کرده امّا چون که ناموس رضاست
گر بیفتد پیش او پایین سرم زیباتر است

محمدقاسمی
  • سائل
  • ۰
  • ۰
از دل بی تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت
از تنت تا بعد هفده روز ،سَم بیرون نرفت

خانه ی «موسی» بدون طور،کوه نور شد
نور درواقع زبیت النور هم بیرون نرفت

بعد شادی_آن رفیق نیمه راه_از سینه‌ام؛
هرچه گفتم غم برو ، غم از دلم بیرون نرفت

ازهمان روزی که با ذکر تو دم درسینه رفت
چونکه یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت

چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح
هم ازاین مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت

درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است
مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت

«ای دل اندر صحن هایش از پریشانی منال»
مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت

دست پُر گرچه نیامد هیچ کس اینجا،ولی
دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت

ازحرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛
دست خالی از خیابان اِرَم بیرون نرفت

مهدی رحیمی
  • سائل