سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امیرالمومنین» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تقدیم به محضر مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه صلوات الله الملک الغالب

نوکری غیر از درِ این خانه اصلاً خوب نیست
بی علی که مستیِ رندانه اصلاً خوب نیست

غیـر تمثالِ جـمالِ بیْ مثــالِ مرتـضی
زینتی دیگر در این کاشانه اصلاً خوب نیست

باید از هجر نجف ، مانند زن ها گریه کرد
چون شنیدم گریه ی مردانه اصلاً خوب نیست
#
نیست مقصودت اگر مستی و ساقی دوستی
اعتکافِ گوشه ی میخانه اصلاً خوب نیست

تا نبوسم پای ساقی را به رسمِ معرفت
لب نهادن بر لب پیمانه اصلاً خوب نیست

سائلی نان و نمک خوارم ، مزاجِ فقـرِ من
با غذای سفره ی شاهانه اصلاً خوب نیست

حالِ خوب و روبراهم پیشِ حیدرْدوست ها
---نزدِ خلقِ از علی،بیگانه اصلاً خوب نیست

جز به هنگام طواف شعله ی شمع رُخَش
سوختن در مَسلک پروانه اصلاً خوب نیست

بَخت من سردرگُمی در پیچ و تاب زلف اوست
بخت وا کردن به دست شانه اصلاً خوب نیست

از پسِ در روزیِ یک سال من را داد و گفت:
دادن خرجِ گدا ، روزانه اصلاً خوب نیست
.
پ ن:
.
.
.
بر منِ بیمار، پـایِ پنجره فــولادِ شاه
دارویی جُز آب سقّاخانه،اصلاً خوب نیست

محمّـدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا حیدر کرار

غزل مثنوی تقدیم به حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام

در مدح یدالله قلم میزنم امشب
سمت اسدالله قدم میزنم امشب

باکاغذی از جنس دل و جوهری از نور
با عرض سلامی به حضورش ؛ ولی از دور

با شعر به پابوسی درگاه رسیدم
با نادعلی تا حرم شاه رسیدم

طبعم چه قدر از کرمش بار گرفته
امشب مدد از حیدر کرار گرفته

تا چند خط از باطن قرآن بنویسم
یک بند "علی جانم علی جان" بنویسم

دل را به علی دادم و دلشادترینم
در دام وی افتادم و آزادترینم

خاک قدم حضرت حیدر دل من شد
با عرش خداوند برابر دل من شد

در وصف علی مرغ غزلخوانم و مستم
حیرانم و می خوانم و طوفانم و مستم
#
"ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه"
درعرش ، نجف ، کعبه ، تویی صاحب خانه

چشمم همه سو دور زد و از تو نشان دید
"یعنی همه جا عکس رُخ یار توان دید"

دست کرمت بنده نواز است همیشه
ابروی تو محراب نماز ست همیشه
محتاج خلایق نشود هیچ زمانی
دستی که به سوی تو دراز است همیشه
تحویل گرفتی چه قدر گرم و صمیمی
من را که سراپام نیاز است همیشه
بهتر که شود بسته به رویم همه درها
وقتی در این میکده باز است همیشه
انگور اگر شد متوسّل به ضریحت
شُربِ مِی آن نیز مُجاز است همیشه
"مَنْ ماتَ عَلیٰ حُبّکَ قَد ماتَ شَهیدا"
این شور عراقیَّ حِجاز است همیشه

در سجده به تو طائر افلاک شد آدم
وقتی پدر خاک شدی خاک شد آدم

پیداست شکوه و عظمت از وجناتت
دل می برد از گوشه نشینان حرکاتت

سر تا به قدت آینه ی حضرت قدّوس
در ذات خدا نیست کسی مثل تو ممسوس

آن لحظه که چون شیر روی اسب سواری
هر لشگری از تیررَسَت گشته فراری

هِی با ضرباتت به زمین دست و سر افتاد
با تیغ تو هر یل که در افتاد ور افتاد

جنگ آوری ات علّت پیروزی جنگ است
پرتاب در قلعه به دست تو قشنگ است

آنان که تلاش از پی تکفیر تو کردند
قالب تهی از نعره ی تکبیر تو کردند

عبدی که تماماً شده معبود تو هستی
"در صبح ازل شاهد و مشهود تو هستی"

خوردند بزرگان جهان غبطه به قنبر
از بسکه در آغوش کشیدیش مکرّر

سرمست شدم ؛ آمده ام کام بگیرم
پیمانه ای از آن می گلفام بگیرم


ای ساقی کوثر همه ی عشق من این است
یک مرتبه از دست خودت جام بگیرم


تا مستمعین را به سر ذوق بیارم
باید ز بزرگان غزل وام بگیرم


"موجیم که آسودگی ما عدم ماست"
پس بی تو روا نیست که آرام بگیرم


برگردن من طوق غلامی ست چه خوب است
کلب حرم شیر خدا نام بگیرم
 
محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا صاحب الزمان ...

اولین شعر امسالم رو تقدیم کردم به حضرت صاحب الزّمان علیه السّلام

به گیسوی کسی بستم ، سرِ زلفِ خیالم را
که شیرین می کند یادش، دَمِ تحویل سالم را

سر راهش نشستم ، مستمندِ أَحسَنُ الحالم
به اُمّیدی که زیباتر کند امسال ، حالم را

هزاران یوسف مصری فدای ماه رویی باد
که شوقش می برد از چاه چشم ، آب زلالم را

چه رزقی بهتر از اشکی که میریزم ز هجرانش
خدایا دم به دم افزون کن این رزق حلالم را

سبویش، آروزیش، خاک کویش راخداوندا
مگیر از من گرفتی گر همه مال و مَنالم را

دخیل شال سبزش می شد آری مطمئن هستم
نمی بستم به زنجیر گنه ، گر دست و بالم را

به وصلش می رسم یا نه ! نمی دانم ، نمی دانم
ولی ای کاش پاسخ میفرستاد این سوالم را
 
"مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد"
مُعبِّر می کند کِتمان چرا تعبیرِ فالم را ؟

محمدقاسمی 94/1/1

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا علی سلام الله علیه

مُسمّطی در ١٨بند

هدیه به محضر حضرت صدیقه ی طاهره سلام الله علیها و تقدیم به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام


دیشب بنا به شعر سرودن ز یار شد
گلواژه های مست پیِ هم قطار شد
دست قلم دخیل به زلف نگار شد
شعرم جنون گرفت وَ بی اختیار شد
ابیات هم به سمت نجف رهسپار شد

رفتم در آستان حرم ایستادم و
پای رواق شاه کرم ایستادم و
چون سروِ تا کمر شده خَم ایستادم و
در محضر خدای دلم ایستادم و
دل در مصاف گیسوی دلدل سوار شد

ای در خدای خود شده ممسوس آمدم
آئینه دار حضرت قدّوس ، آمدم
مستانه وار اگر که به پابوس آمدم
من با اجازه از علیِ طوس آمدم
تمّار شاه طوسم و سر، نذر دار شد

دور و برت مرا ز کرم آشیان بده
بر این گناه کار تو خط امان بده
گاهی ز دور، دست برایم تکان بده
گفتم به کردگار خودت را نشان بده
از چه جمال تو به نظر آشکار شد؟

نوکر اگر که در هوس تاج و تخت بود
کی پابرهنه بود ؟ کجا تیره رَخت بود ؟
شد سهل از عنایت تو هرچه سخت بود
هر کس نداشت حبّ تورا تیره بخت بود
خوشبخت آن دلی که به عشقت دچار شد

از نعره ی تو بند دل شیر هم گُسست
از طرز رزم تو سپر و تیغ کرده مست
دشمن برابر تو به زانو نشسته است
روزیکه در احد زد و شمشیر تو شکست
هدیه به تو ز جانب حق ، ذوالفقار شد

افتاد روی خاک ز پیشانی ات عرق
از خاک گل دمید به جایش طبق طبق
خون سر تو بود اگر سرخ شد فَلَق
برگشته با مداخله ی تیغ تو وَرَق
هرجا که کار لشگر اسلام زار شد

کرده ست روز دشمن خود را سیاهِ شب
آن ساعتی که تیغ علی کرده سر طلب
عمربن عبدود چه کند پیش عبد رب
مأمور قبض روح اگر مانده است عقب
تعداد کُشته های علی بی شمار شد

طوفان شد از خروش تو در بین رزمگاه
از دست پاچگی همه کردند اشتباه
بردند جای قلعه به شمشیر تو پناه
مرحب که بود یک تنه هم رزم یک سپاه
تنها به یک کرشمه ی تیغت شکار شد

وقتی قدم به دوش پیمبر گذاشتی
پا از مقام عرش فراتر گذاشتی
تاج از نبی گرفتی و بر سر گذاشتی
روز غدیر لب چو به ساغر گذاشتی
تقدیم برتو سلطنت روزگار شد

مستی ز ساغر نگه از هرچه بهتر است
مستی که مست تو نشود خاک بر سر است
هر کس خمار چشم علی نیست کافر است
"از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است"
ذکر تو را که گفت طلا خوش عیار شد

کلّ حقیقت است دلا مذهبِ علی
جانم فدای مـسلک خوش مشربِ علی
با چاه بود درد دل هر شبِ علی
حتماً لبت رسیده به جام لبِ علی
رزقت اگر که مستی دنباله دار شد

ای دلربای میکده بر دوش یا علی
ای مظهر خدای خطاپوش یا علی
ای بی تو عرش ساکت و خاموش یا علی
بر طاق آسمان شده منقوش "یاعلی"
گر اینچنین بنای فلک استوار شد

یک قطره از شراب لبت باغ تاک شد
در سرکه ی نجف ، نَفَس مِی هلاک شد
در صحن تو شرابِ نجس نیز پاک شد
تا کعبه سینه اش به هوای تو چاک شد
فرمود مُستجار،حرم، مَستِ جار شد

کوثر نمی ز چشمه ی اشک زلال تو
طوبا و سدره آیتی از اعتدال تو
بیت الحرام چرخ زده دور خال تو
بُتهای کعبه تا بُتشان شد جمال تو
بُتخانه نیز خانه ی پروردگار شد

دنیای پَست با تو و زهرا وفا نکرد
بعد از رسول با وصیَش خوب تا نکرد
حقّ تورا که باطن حقّی ادا نکرد
شهر مدینه دید ، ولی اعتنا نکرد
باغ سپیدِیاس چرا لاله زار شد ؟

نامردمان چو فاطمه رااز ستم زدند
دور زمان و نظم زمین را به هم زدند
مُهر سکوت بر لب تیغ دودم زدند
درقلب ما ملائکه طرح حرم زدند
مولا،که گفته فاطمه ات بی مَزار شد؟

غربت حواله ی پسرت بود،بعدتو
شام گرفتنِ قمرت بود،بعدتو
زینب که نور چشمت ترت بود،بعدتو...
آن سیب سرخ که ثمرت بود،بعدتو
---در قتله گه ز سُمّ ستوران،انار شد

"محمدقاسمی"

  • سائل
  • ۰
  • ۰
پا در رکاب کرد و به مرکب سوار شد
شیر خدا روانه برای شکار شد

تکبیر او بلند شدو پهنه ی نبرد
تازه شبیه صحنه ی یک کارزار شد

خورشید چادری به سر از ترس او کشید
وقتی که برق تیغ علی آشکار شد

شمشیر را به رقص در آورد دست او
حیدر رسید و کار به کفّار زار شد

انداختند عده ای از ترسشان سپر
فریاد عده ی دگری الفرار شد

او یک تنه به لشگر کفار حمله کرد
دشمن به خشم شیر غضنفر دچار شد

گویا رسیده بود که گندم درو کند
یک لشگری نفر به نفر تار و مار شد

از شور ذوالفقار فضا را شرر گرفت
انگار در میانه ی دشت انفجار شد

هر کس که داشت شهرت جنگاوری و رزم
نصف از وسط به ضربه ی او چون خیار شد

دیدیم هر که در بر او کرد قَدْ عَلَم
در گِردباد حمله ی حیدر غبار شد

تأخیر قبض روح دلیلش مُسجّل است
تعداد کشته های علی بی شمار شد

تا هفت نسل بعد خودش مؤمنی نداشت
هر کس که طعمه ی دو لب ذوالفقار شد

محمد قاسمی
  • سائل
  • ۰
  • ۰
هرکس سر خوان علی نان و نمک خورده
بی شک عیار نوکری او محک خورده

دیوار کعبه ظاهر قصّه ست در باطن
زیر قدمهایش زمین از تُو ترک خورده

نامش نه تنها حک شده بر صفحه ی اشیاء
پرچم به نامش بر فراز نُه فلک خورده

از دسترنج حضرت او نوش جان کرده
هرکس که از محصول پُربار فدک خورده

هرکس ندارد در دل خود حُبّ حیدر را
بر طینتش از حِیث پاکی مُهر شک خورده

سُنّی نمی داند اگر ؛روشن کنیدش که
از مُفتیان مُفت خور عمری کلک خورده

قربان آن خانم که می گویند در کوچه
از دست و از دیوار سیلی ، مشترک خورده

داغی نهاده تا قیامت بر دل مولا
زخمی که بر بال ظریف شاپرک خورده

محمدقاسمی
  • سائل
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرحمن الرحیم

در مدح یدالله قلم میزنم امشب
سمت اسدالله قدم میزنم امشب

باکاغذی از جنس دل و جوهری از نور
با عرض سلامی به حضورش ؛ ولی از دور

با شعر به پابوسی درگاه رسیدم
با نادعلی تا حرم شاه رسیدم

طبعم چه قدر از کرمش بار گرفته
امشب مدد از حیدر کرار گرفته

تا چند خط از باطن قرآن بنویسم
یک بند "علی جانم علی جان" بنویسم

دل را به علی دادم و دلشادترینم
در دام وی افتادم و آزادترینم

خاک قدم حضرت حیدر دل من شد
با عرش خداوند برابر دل من شد

در وصف علی مرغ غزلخوانم و مستم
حیرانم و می خوانم و طوفانم و مستم

"ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه"
درعرش ،  نجف ، کعبه تویی صاحب خانه

چشمم همه سو دور زد و از تو نشان دید
"یعنی همه جا عکس رُخ یار توان دید"

دست کرمت بنده نواز است همیشه
ابروی تو محراب نماز ست همیشه

محتاج خلایق نشود هیچ زمانی
دستی که به سوی تو دراز است همیشه

تحویل گرفتی چه قدر گرم و صمیمی
من را که سراپام نیاز است همیشه

بهتر که شود بسته به رویم همه درها
وقتی در این میکده باز است همیشه

انگور اگر از تاک ضریح تو درآید
نوشیدن مِی نیز مُجاز است همیشه

مَنْ ماتَ عَلیٰ حُبّکَ قد ماتَ شهیداً
این شور عراقیَّ حِجاز است همیشه

در سجده به تو طائر افلاک شد آدم
وقتی پدر خاک شدی خاک شد آدم

پیداست شکوه و عظمت از وجناتت
دل می برد از گوشه نشینان سکناتت

سر تا به قدت آینه ی حضرت قدّوس
در ذات خدا نیست کسی مثل تو ممسوس

آن لحظه که چون شیر روی اسب سواری
هر لشگری از تیررَسَت گشته فراری

هی با ضرباتت به زمین دست و سر افتاد
با تیغ تو هر یل که در افتاد ور افتاد

جنگ آوری ات علّت پیروزی جنگ است
پرتاب در قلعه به دست تو قشنگ است

آنان که تلاش از پی تکفیر تو کردند
قالب تهی از نعره ی تکبیر تو کردند

عبدی که تماماً شده معبود تو هستی
"در صبح ازل شاهد و مشهود تو هستی"

خوردند بزرگان جهان غبطه به قنبر
از بسکه در آغوش کشیدیش مکرّر

سرمست شدم ؛ آمده ام کام بگیرم
پیمانه ای از آن می گلفام بگیرم

ای ساقی کوثر همه ی عشق من این است
یک مرتبه از دست خودت جام بگیرم

تا مستمعین را به سر ذوق بیارم
باید ز بزرگان غزل وام بگیرم

"موجیم که آسودگی ما عدم ماست"
پس بی تو روا نیست که آرام بگیرم 

برگردن من طوق غلامی ست چه خوب است
کلب حرم شیر خدا نام بگیرم

محمدقاسمی  1393/7/19
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ کسی در جهان مثال علی نیست
مثل علی و شبیه آل علی نیست

مدح علی کار انبیاء و ائمّه ست
حدّ بشر صحبت از کمال علی نیست

مِهر، ندارد شبیه چهره ی او نور
ماه به زیبایی جمال علی نیست

صاحب عرش است و چونکه نا مُتناهی ست
وسعت دنیای ما مَجال علی نیست

اینکه جهنّم شود بهشت به آنی...
...امر محالی ست که محال علی نیست

غیر خدایی که آفریده علی را
هیچ کس آگه ز سنّ و سال علی نیست

نقص ؛ در آن نور محض راه ندارد 
قامت سروی به اعتدال علی نیست

دُرّ نجف چیست ؟آی مَردُم اگر که... 
...جلوه ای از طینت زلال علی نیست

شرع و شریعت علی ست ؛ حُکم خودش داد
خوردنِ جز نان جو ، حلال علی نیست

پاکیِ پاکانِ روزگار به قدرِ
قطره ای از بحر لایزال علی نیست

فکر خلائق پی چه هاست ! بماند...
در سر ما که بجز خیال علی نیست

آی به حجّ رفته ، حاجی ات نشناسند
گر حجرالأسود تو خال علی نیست

عاقبت کار اوست قعر جهنّم
هرکه به دنیا پی وصال علی نیست

فاطمه مارا خرید و وقف علی کرد
جان و دل هر کسی که مال علی نیست !

روز قیامت که گفته اند و شنیدیم
چیزی جز صحنه ی جدال علی نیست

کُشته علی دیو نفس را ؛ بنویسید
کُشتن مرحب دگر مِدال علی نیست

فاتح دلهاست ... فتح قلعه ی خیبر
ذرّه ای از آن همه جلال علی نیست

رفتن یارش تمام غصّه ی او بود
ماندن در خانه که ملال علی نیست

محمدقاسمی 1393/7/17
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرّحمٰن الرّحیم

منم ذرّه و ذرّه پرور علی ست
منم بنده ، آنجا که سرور علی ست
منم ظلمت و نورْگستر علی ست
منم تشنه ، ساقی کوثر علی ست
کسی که برایش دَهَم سر علی ست

چه خوب است از مرتضیٰ دم زدن
از آن ، آفتاب خدا دم زدن
از آن ماه برج ولا دم زدن
و باید از او بی ریا دم زدن
که بیزار از هر چه مُنکَر ؛ علی ست

قدم می زنم توی راه نجف
به شوق رسیدن به شاه نجف...
...و یک سجده در بارگاه نجف
پناهنده ام در پناه نجف
فقط چشم امید من بر علی ست

اگر چه به معصیت آلوده ام
فقط سر به خاک رهش سوده ام
غلام غلامان او بوده ام
به روز قیامت دل آسوده ام
که قاضی دیوان کیفر علی ست

علی صاحب قبضه ی ذوالفقار
علی بهترین معنی اقتدار
علی صاحب الامر و الاختیار
علی غرق در ذات پروردگار
و از حدّ ادراک ؛ برتر علی ست

مٓلک مست یٰا رٓبنّای علی ست
فلک وصله ای بر عبای علی ست
بهشت عکس ایوان طلای علی ست
صدای خدا هم صدای علی ست
و بر پیکر مصطفی ، سر علی ست

علی کیست ؟ شمشیر و شیر خداست
علی کیست ؟ دستِ بگیرِ خداست
علی عارف سر به زیرِ خداست
علی نعمت بی نظیر خداست
تجلّای اللهُ اکبر علی ست

امیری برازنده ی مرتضاست
بزرگی ، خودش بنده ی مرتضاست
بهشت نبی خنده ی مرتضاست
به نامی که زیبنده ی مرتضاست
فقط ذکر خاتون محشر علی ست

کریم است و اولاد او هم کریم
صراط علی جاده ی مستقیم
جنان مهر او هست و قهرش جحیم
شده مرحب از ضربه ی او دو نیم
کسی که کند فتح خیبر علی ست

دو شمشیر را توأمان می زده
دو تا نیزه را همزمان می زده
علی سر ز دشمن چنان می زده
که سر غٓلْط در آسمان می زده
به هفتاد لشکر برابر علی ست

اگر ضربه می زد سپر می شکافت
نه تنها سپر ؛ مغز سر می شکافت
سر و سینه تا به کمر می شکافت
علی نعره می زد جگر می شکافت
فقط لایق نام حیدر ... علی ست

سلیمان اگر حشمت الله شد
غبار قدمهای این شاه شد
هر آن کس از این راز آگاه شد
ولیّ خدا را هواخواه شد
که دُردانه ی حیّ داور علی ست

علی نقطه ی با ، علی با خداست
در امواج دریا ، علی ناخداست
بلندای مولای من تا خداست
علی عالی و ربّ اعلیٰ خداست
دراوّل علی بود و آخر علی ست

علی پهلوانی غرور آفرین
علی نور محض است و نور آفرین
نگاهش شراب طهورآفرین
تمامیّ اشعار شور آفرین...
...پُر از مدح مولای قنبر علی ست

نبی گفت : من کنت مولاه را
نشان داد بعد از خودش راه را
و ابلاغ کرد امر الله را
بگیرید : دامان این شاه را
چرا که تمامیّ دین ، در علی ست

سخن بیش از پیش شد دل پذیر
که گفتم از آن دلبر بی نظیر
من آموختم ظهر روز غدیر
علیٌّ امیری و نعم الأمیر
وصیّ بحقّ پیمبر علی ست

محمدقاسمی 1393/7/9