سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یاعلی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یا والی الولی

ثواب این ١٤بند هدیه شد به روح بلند علامه ی امینی مدافع ولایت مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه صلوات الله الملک الغالب
________________________________
بگوئـیــد با دل که دلبر علی ست
به سرها بگویید سرور علی ست
بگوئـــیـد قند مکرّر علی ست
و از هرچه گفتند بهتر علی ست
به قرآن ، که ساقی کوثر علی ست
🌺
بُوَد واجب از مرتضیٰ دم زدن
از آن ، آفتاب خدا دم زدن
از آن شاه بی ادّعا دم زدن
و باید از او بی ریا دم زدن
که بیزار از هر چه مُنکَر ؛ علی ست
🌺
قَــدَمهام شد وقفِ راهِ نجف
به شوق رسیدن به شاهِ نجف
و یک سجده در بارگاهِ نجف
منم عبد و حیدر اِلــٰه نجف
که الله را اصلِ مَظهَر علی ست
🌺
علی صاحب قبضه ی ذوالفقار
علی بهترین معنی اقتدار
علی صاحب الامر و الاختیار
علی غرق در ذات پروردگار
و از حدّ ادراک ؛ برتر علی ست
🌺
مٓلک مست یٰا رٓبنّای علی ست
فلک وصله ای بر عبای علی ست
بهشت عکس ایوان طلای علی ست
صدای خدا هم صدای علی ست
نبی گفته بر پیکرم ، سر علی ست
🌺
امیری برازنده ی مرتضاست
بزرگی ، خودش بنده ی مرتضاست
بهشت نبی خنده ی مرتضاست
به نامی که زیبنده ی مرتضاست
فقط ذکر خاتون محشر علی ست
🌺
کریم است و اولاد او هم کریم
صراط علی جاده ی مستقیم
جنان مهر او هست و قهرش جحیم
شده مرحب از ضربه ی او دو نیم
کسی که کند فتح خیبر علی ست
🌺
دو شمشیر را توأمان می زده
دو تا نیزه را همزمان می زده
علی سر ز دشمن چنان می زده
که سر، چرخ در آسمان می زده
به هفتاد لشگـر برابر علی ست
🌺
اگر ضربه می زد سپر می شکافت
نه تنها سپر ؛ مغز سر می شکافت
سر و سینه تا به کمر می شکافت
علی نعره می زد جگر می شکافت
فقط لایق نام حیدر ... علی ست
🌺
سلیمان اگر حشمت الله شد
غبار قدمهای این شاه شد
هر آن کس از این راز آگاه شد
ولیّ خدا را هواخواه شد
که دُردانه ی حیّ داور علی ست
🌺
علی نقطه ی با ، علی با خداست
در امواج دریا ، علی ناخداست
بلندای مولای من تا خداست
علی عالی و ربّ اعلیٰ خداست
دراوّل علی بود و آخر علی ست
🌺
علی پهلوانی غرور آفرین
علی نور محض است و نور آفرین
نگاهش شراب طهورآفرین
تمامیّ اشعار شور آفرین
پُر از مدح مولای قنبر علی ست
🌺
نبی گفت : من کنتُ مولاه را
نشان داد بعد از خودش راه را
و ابلاغ کرد امر الله را
بگیرید : دامان این شاه را
چرا که تمامیّ دین ، در علی ست
🌺
سخن بیش از پیش شد دل پذیر
که گفتم از آن دلبر بی نظیر
به من یاد دادند روز غدیر
"علیٌّ امیری و نعم الأمیر"
وصیّ بحقّ پیمبر علی ست

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا امیر عرب


تقدیم به أمیرالمؤمنین علیه السّلام

آنکه در دفترم از عشق ، غزل ریخته است
باده در جام من از صبح ازل ریخته است

کام این شعر به شیرینی شکّر شده است
بسکه از گوشه ی لبهاش عسل ریخته است

کعبه پیش قدمش خانه تکانی کرده ست ؟
چه قدر روی زمین لات و هُبَل ریخته است

کهکشان دور سرش جای گل لاله و یاس
زهره و مشتری و شمس و زُحل ریخته است

دست بر تیغ دو سر برده و می بینم باز
چه قَـدَر کار سرِ پـیـکِ اَجل ریخته است

احتیاجی به اذان نیست ، مؤذّن خاموش
هر کجا هست علی، خیرالعمل ریخته است

نجفش در نظر اهل دل "عشقْ آباد" است
پیش او آبروی"تاجْ محل" ریخته است

خیرِ محض است علی ، طالب خیرند همه
مِهر او در دل اَقوام و مِـلَـل ریخته است

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به أمیرالمؤمنین علیه السّلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

این گونه ای که تو ، غرق خدا شدی
ماندیم ، بنده ای ! یا کبریا شدی ؟

هرجاکه می رویم ، آنجا تویی علی
کون و مکان شدی ارض و سما شدی

مارا نگاهِ تو از خاک آفرید
با این حساب تو، بابای ما شدی

تا ما گدا شدیم ، بی ادّعا شدیم
جود و کرم شدی ، لطف و عطا شدی

سیلاب مشکلات، مارا ربوده بود
تا اینکه آمدی، مشکل گشا شدی

"هُمْ راکعون"شدی، "والسّابقون" شدی
هَم "إنّمایی" و ، هَم "هلْ أتیٰ"شدی

رکن و مقام ، تو ، بیت الحرام ، تو
در سرزمین وحی، سعی و صفا شدی

ای خشت، چون ادب کردی به محضرش
حالا برای خود ، ایوانْ طلا شدی

با درد آمدیم ، تسکین مان شَوی
با گریه آمدیم ، نورالبُکا شدی

ای مونس همه در وقت بی کسی
آخر خودت چرا تنها رها شدی؟

هنگامه ی فلق ، یاد تو می کنیم
چون در نماز صبح ، حاجت روا شدی

ای فرق سر ز تیغ ، وقتی شکافتی !
مانند مُصحفی ، یکباره وا شدی

غرقاب خون خویش در بین آن گِلیم
گریان روضه ی یک بوریا شدی

شبهای قدر شد ، همراه فاطمه
شاید روانه یِ کربُــبلا شدی

محمدقاسمی١٤تیر٩٤

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا شنهشاه نجف


تقدیم به أمیرالمؤمنین علیه السّلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

آتش نمرود را در دَم گلـستان می کند
حلقه ی انگشترش کار سلیمان می کند

میثم تمّار را با دار اُنسش می دهد
آن امامی کز نگاهی خَلقِ سلمان می کند

تا که رو زد برکسی غیر از علی، ذات خدا
---یوسف صدّیق را در بند زندان می کند

بین گرداب بلا چیزی نگو جز "یا علی"
ذکر حیدر مُشکلت را سهل و آسان می کند

مثل طفلی که میان جمعیت گُـم می شود
دوری از شاه نجف ما را پریشان می کند

هرچه می خواهم نگویم مدح او را،خود به خود
نفس لوّامه مرا فوراً پشیـمان می کند

عاقل از دیدِ من است آن کس که با "نادعلی"
با زبان روزه ، دائم ختم قرآن می کند

آسمان در هم نمی پیچد بدون اذن او
امر از او می رسد ، افلاک طوفان می کند

وحی صادر می شود از جانب مولای ما
پس فقط روح الامین ابلاغ فرمان می کند

ما که تصویری نمی خواهیم جز صحن نجف
مرتضی وقتی کسی را کارگردان می کند

بر مشامش می رسد بوی حرم ، امّا مُدام
"سائل"این غم را درون سینه پنهان می کند

شک ندارم "هَمُّ و غَمَّش"را ز خاطر می برد
هرگدایی در حرم رو سمت ایوان می کند


محمدقاسمی/٣تیر٩٤

  • سائل
  • ۰
  • ۰


تقدیم به امیرالمؤمنین علیه السلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

شبیه پود که باشد به تار، وابسته
دل من است به زلف نگار، وابسته

نبوده صحبتی از جبر، کز نخست جهان
دلم به او شده بی اختیار ، وابسته

یکی به درهم و دینار خویش دل داده
یکی فقط به غم هشت و چار ، وابسته

دلی به قوس کمان بلند ابرویی
دلی به منحنیِ ذوالفقار ، وابسته

منم که شغل شریفم گداییِ علی است
حیاتم است به این کسب و کار ، وابسته

من از پیاده نظام سپاه حیدرم و
---به لشگر شه دلدل سوار، وابسته

شنیدم از لب آدم ، دمِ ضریح نجف
دل من است بر این شاهکار ، وابسته

عنایت شه لولاک خارج از عدد است
وَ ما به لطفِ علی بیشمار ، وابسته

قسم به حضرت زهرا شهید می میرد
کسی که شد به غـم انتظار، وابسته

محمدقاسمی/٢٨خرداد٩٤

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به امیرالمؤمنین علیه السلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

شاهی که نبی ، همدمِ صبح ازلش بود
آغوشِ خدا، باز به شوقِ بغلش بود

از مرتبه ی لا یَتَنٰاهیْش چه گوئیم ؟
گر فاطمه اش آینه ی لَمْ یَزَلش بود !

اسلام شرف یافته بر جمله ی ادیان
چون بندگی آل علی ماحَصَلش بود

با اینکه علی قابل تکرار شدن نیست
عبّاس همان نسخه ی اصلُ البَدَلش بود

تاریخ پس از غزوه ی احزاب نوشته ست
این جنگ ، فقط حیدر کرّار یَلش بود

لرزید زمین موقع فتح درِ خیبر
انگار که این قلعه به روی گُسَلش بود

بی شک خودش از خیبریان باج گرفته ست
وقتی که حسن فاتح جنگ جَمَلش بود

نزدیک به چِل متر اگر پرت شد آن در
این تازه همان قدرت حدّ اَقَلش بود

گاهی اُفقی نصف شد و گاه عمودی
هرکس که دمِ ضربه ی ضرب العَجَلش بود

صدیّقه ی کبری صله ی شعر عطا کرد
بر هر که علی حُسن خِـتام غزلش بود

محشور شود جزو شهیدان به صف حشر
هر کس که علی ، نیّت خَیرُالعَمَلش بود

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰


بسم الله الرّحمن الرّحیم

بزم عشق است و چونان تَردَست ها
کرده اند این بار محشر ، دست ها

مستمع ، لبهای ما گشتند و هست
واعظِ بالایِ منبر ، دستها

حرف های دست را بشنو ز دست
شأن خود دانند بهتر ، دستها

اوست بالادست و قطعاً می شوند
بنده هایِ دست حیدر ، دستها

بر طواف ساحت بازوی او
آمدند از شوق با سر ، دستها

در ازل در عرش در روز غدیر
داده حیدر با پیمبر ، دستها

کِی شبیه دست حیدر بوده اند ؟
در صف پیکار ، دیگر دستها

می زند از کاسه بیرون چشم ها
می کند تا در ز خیبر ، دستها

اقتدا کرده ست بر او عالمی
گفتـه تا الله اکبر ، دستها

ما که حس کردیم هنگام قنوت
می شود مانند ساغر ، دستها

ربّنا گفتیم و دیدیم از کرم
زود میریزند مِی در ، دستها

از دهان مِی خورده ایم ، امّا چرا
هست مست جام کوثر ، دستها ؟

بر فقیر و بر یتیم و بر اسیر
داشته لطفِ مکرّر ، دستها

در طواف گنبدش ای کاش بود
بال پرواز کبوتر ، دستها

شک نباید کرد، چون وصلِ ضریح
می شود روزی میسّر... دستها !!!
.
.
.
گفت سقّا روسپیدم میکنند
گر بیفتد پیش مادر ، دستها

گر نیفتد از ادب در راه دوست
می شوند از تن مکدّر دستها

کاش باشند از مدینه تا به شام
سایه بان رأس اصغر ، دستها


محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به محضر مولا صاحب الزمان علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم

همین که شامّه ام مستِ بویِ نرگس شد
وصال ، روزی این بینوایِ مُفلس شد
حضور حضرت معشوق در دلم حس شد
"ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد"
شکفته ام چو گل از بهجت رسیدن او
بهشت ، آمده در سامرا به دیدن او

شب تجلّی سلطان انس و جان آمد
به جسم مُرده ی عالم ، دوباره جان آمد
امام کون و مکان ، صاحب الزّمان آمد
به خاک بوسی او عرش کِل کِشان آمد
دلیل نورِ کواکب ، به جلوه آمده است
یگانه حاضر غائب ، به جلوه آمده است

ببین که چشم فلک خیره بر قمر شده است
شبِ بلند زمین و زمان ، سحر شده است
درخت پُر ثمر نور بارور شده است
امام یازدهم صاحب پسر شده است
اگر که وا شده گلهای سُرخ لبخندش
گرفته بوسه ز لبهای گرم دلبندش

به محض آمدنش سر به سجده بگذارد
همین که ارض و سما را به وجد می آرد
ز فیض مقدم او لطف عام می بارد
رسیده تا که غم از قلب شیعه بر دارد
شب شروعِ رسیدن به آخرین راه است
شبِ طلوعِ وجودِ بقیة الله است

دعای حضرت او تا دمی که همره ماست
خدا گواه ، مَلک هم گدای درگه ماست
"جمال چهره ی او حُجّت مُوَجّه ماست"
"هزار یوسف کنعان فتاده در چَهِ ماست"
"سر ارادت ما وآستان حضرت دوست"
که هرچه هست به عالم طفیلِ هستیِ اوست

خلیل اگر بشود مبتلاش ، جا دارد
ذبیح سر بتراشد براش ، جا دارد
کلیم اگر که بیفتد به پاش ، جا دارد
مسیح دم بزند از ولاش ، جا دارد
قرینه ای که نبی داشته ست این آقاست
چه هیبتی ! به فدایش شوم ، خودِ مولاست

محمّدی ست بواللهِ خُلق نیکویش
مثال ِتک یَل بدر است زورِ بازویش
به سیره ، دختر پیغمبر است الگویش
تمام حُسنِ حَسن مُنجلی ست از رویش
پس از ظهور، زمین لرزه از تلاطم ماست
که او به وقت شجاعت حسین دُوّم ماست

ولیِّ آخِـــرِ الله را فرستادند
به آسمان شرف ماه را فرستادند
چراغ روشن این راه را فرستادند
یگانه منتقم شاه را فرستادند
گرفته گوش دلم را صدای آمدنش
به اشک چلّه گرفتم برای آمدنش

بگو چکار کنم تا به کبریا برسم ؟
به وصل یار در ایوانِ مرتضی برسم
دُرست ، نیمه ی شعبان به کربلا برسم
به خاک بوسیِ سرداب سامرا برسم
خدا نیاورد از یار ناامید شوم
من آمدم که به پای غمش شهید شوم

بگو به فصل زمستان ، بهار آمدنی ست
به شهرِ یار دلم ، شهریار آمدنی ست
به گریه ی پسر مهزیار ، آمدنی ست
توسّلات من و تو به کار آمدنی ست
مُــدام ناله ی "الغوث و الامان"دارم
به هر نفس دَمِ "یاصاحب الزّمان"دارم


محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

دله دیگه یه دفعه هوایی میشه این پست رو به عشق حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام میگذارم به امید اینکه گوشه چشمی کنند.

غزالی تقدیم به امام حسن مجتبی علیه السّلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم


"یا کریم اهل بیت"

کار ما افتاده امشب با کریم اهل بیت
دانه دانه حق نوشت
ذکر تسبیح کریمان را "کریم اهل بیت"
سفره داری می کند
در زمین و عالم بالا کریم اهل بیت
در کمال ناز و حُسن
یوسف مصر دل زهرا کریم اهل بیت
المثنّای رسول
پای تا سر جلوه ی طاها کریم اهل بیت
شک ندارم در جزا
دستگیری می کندازما کریم اهل بیت
بیخود از خود میشوم
میشود حرف از شما هرجا،کریم اهل بیت
بعد یا حیدر مدد
ذکرسائل "لا کریم الّا کریم اهل بیت"
این دوتا باهم خوش است
یا حسین بن علی و یا کریم اهل بیت

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به محضر مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه صلوات الله الملک الغالب

نوکری غیر از درِ این خانه اصلاً خوب نیست
بی علی که مستیِ رندانه اصلاً خوب نیست

غیـر تمثالِ جـمالِ بیْ مثــالِ مرتـضی
زینتی دیگر در این کاشانه اصلاً خوب نیست

باید از هجر نجف ، مانند زن ها گریه کرد
چون شنیدم گریه ی مردانه اصلاً خوب نیست
#
نیست مقصودت اگر مستی و ساقی دوستی
اعتکافِ گوشه ی میخانه اصلاً خوب نیست

تا نبوسم پای ساقی را به رسمِ معرفت
لب نهادن بر لب پیمانه اصلاً خوب نیست

سائلی نان و نمک خوارم ، مزاجِ فقـرِ من
با غذای سفره ی شاهانه اصلاً خوب نیست

حالِ خوب و روبراهم پیشِ حیدرْدوست ها
---نزدِ خلقِ از علی،بیگانه اصلاً خوب نیست

جز به هنگام طواف شعله ی شمع رُخَش
سوختن در مَسلک پروانه اصلاً خوب نیست

بَخت من سردرگُمی در پیچ و تاب زلف اوست
بخت وا کردن به دست شانه اصلاً خوب نیست

از پسِ در روزیِ یک سال من را داد و گفت:
دادن خرجِ گدا ، روزانه اصلاً خوب نیست
.
پ ن:
.
.
.
بر منِ بیمار، پـایِ پنجره فــولادِ شاه
دارویی جُز آب سقّاخانه،اصلاً خوب نیست

محمّـدقاسمی

  • سائل