سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۱۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمد قاسمی» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شب لیله الرغائب

لیلة الرغائب یعنی شبی که در آن عطاء و بخشش خداوند متعال بسیار است.
زیباترین آروزی امشب بعد از فرج و سلامتی حضرت اباصالح علیه السلام ،زیارت شب جمعه ی حرم آقای شیب الخضیب علیه السلام است.اون هم زیارتی که ختم به لقاء الحجة باشه.
امیدوارم روزی همه مون بشه هر چند خیلی هامون لیاقتش رو نداریم.
این غزل رو در این شب عزیز تقدیم میکنم به چشمهای بارونی همه ی امام حسینی های عالم.


ربّ دنیای عشق ، اربابــ است
آنکه نور رُخَش جهانتابــ است

تا بریزد به پای مرثیه اش
اشک من پُشت پلک ، بی تابــ است

دهنم گشته صید نام حسین
مثل ماهی اسیر قلّابــ است

دل من چارچوبی از عشق است
که در آن عکس کربلا قابــ است

در مسیری که آخرش حرم است
گریه ، اسبابــِ راهِ احبابــ است

گریه اش بر شهید لب تشنه ست
سطح دنیا اگر پُر از آبــ است

کم من را زیاد کرد عبّاس
مَدّ آب از نگاهِ مهتابــ است

زکریّای داغ یحیائیم
اشکــِ ما آبرویِ محرابــ است

نوکری شرط اولش ، ادب است
ادبــ اینجا به حفظ آدابــ است

مثل کبریت احمر است جنون
گاه کمیاب و گاه نایابــ است

سَرِ اصحاب ، خاکــِ پایِ حسین
سَرِ من ، خاک پایِ اصحابــ است

به گدایان خانه اش سوگند
هرچه خیر است در همین بابــ است


محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به محضر امام هادی علیه السّلام

زائر آن بار که قسمت شد و سامرّا رفت
همه ی درد و غمش در حرم از دنیا رفت

چشم را بست و دعا کرد که عاشق بشود
پلکِ او وا نشده ، دید دعا بالا رفت

چار تا قبر ، در إحرامِ سیادت دید و
دل او تا حرم گمشده ی زهرا رفت

خواست تا "جامعه خوانی" کند،از روی ادب
دست بر سینه، سوی قبر دوتا آقا رفت

گفت:صد مرتبه تکبیر و زیارت را خواند
هر فرازی که نفهمید، پیِ معنا رفت

خیس شد صورتش از گریه که درهرسطری
دل آشفته و طوفانی او صد جا رفت

یادش افتاد شبی تلخ وَ مردی را که
پابرهنه ،وسط کوچه ،پیِ اعدا رفت

جگر ختم رُسُل سوخت دل زهرا سوخت
دست بسته ز حرم چون پسر مولا رفت

یادش افتاد که "آقای غریبی" ، هادی
از سر جبر سوی بزم مِی ، از اینجا رفت

یادش افتاد که از نای جگر سوخته ای
تا دل عرش خدا نوحه ی واویلا رفت

یادش افتاد که در ساعت تشییعِ تنی
پسری پاره گریبان ، عقبِ بابا رفت

ناگهان صحنه ورق خورد و به گودال رسید
شمر روی تن غارت شده ای با پا رفت

بعد از آن دید میان غُل و زنجیرِ ستم
پسری با تن تبدار که با سرها رفت...
..........................................................
پی نوشت:
یار تنهاست بپرهیز تو هم از تن ها
بُرد کرد آنکه به سرداب حرم تنها رفت

همه گفتند پس از رجعت سرخ طبسی
آخرین بار سفر را چه قَدَر زیبا رفت... #


محمّـدقاسمی94/2/1

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا باب الحوائج ...

درآستانه ی شهادت حضرتش این غزل رو تقدیم می کنم به محضرِ موسی بن جعفر علیه السّلام


کس نفهمید که عُمرَش به چه مِنوال گذشت ؟
آنکه روز و شب او کُنج سیه چال گذشت

چارده سالْ بلا، زجر، شکنجه، دشنام
چارده سال که اندازه ی صدسال گذشت

غنچه ی بوسه یقیناً به لبش می خُشکد
عُمرِ بابایی اگر دور ز اطفال گذشت

شب ظلمانی و زندان پی زندان ، یعنی
فرصت دیدن آن کوکب اقبال گذشت

غیر یک پرده که افتاده زمین هیچ ندید
هرکس از پهلوی این کعبه ی آمال گذشت
#
"الف"سرو بلندای وجودش از غـــم
---تا شدآن قدرکه حتّیٰ کمر از"دال"گذشت

زَهر کُشتش تَه مطموره ی تاریک و نَمور
وای من ! شعر چرا از لبِ گودال گذشت ؟

کربلا ! زلزلتِ ألارض ! چه آمد به سرش ؟
حرفهایی ست که در سوره ی زلزال گذشت

تیرها، یک کفن از پَر به تنش پوشاندند
خنجر از حنجره اش،آه به جنجال گذشت

چون سرش رفت سر نیزه ی "دنیاخواهان"
کار از غارت گهواره و خلخال گذشت

محمد قاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام

اوضاع زندان سخت و بدتر شد
تا وضع جسمش مثل مادر شد

هر روز ضرب سیلی و شلّاق
افطاریِ موسی بن جعفر شد

او خطّ ثلثی ناب و موزون بود
صد حیف ، کوفیِ مُکسّر شد

از حرف های زشتِ زندان بان
آئینه ی قلبش مُکدّر شد

با ناسزاهایی که می گفتند
درد دلش چندین برابر شد
#
"آزادی" آن هم با غُل و زنجیر
از حبس ، سهم این کبوتر شد

با آن همه فرزند،درد اینجاست
تنهای تنها بود و پرپر شد
#
"در" از خجالت سرخ شد وقتی
تابوت آقا تخته ی در شد

از برکت جسمش ، پُل بغداد
بازارِ گلهایِ مُعطّر شد

معصومه اش را می کند دق مرگ
عمری که با داغ پدر سر شد

او زائر اشک برادر بود
امّــا رقیّه زائر سر شد

از ظلم رعیت ، دخترِ شاهی
هم بی پدر هم بی برادر شد

ای وای از وقتی عمویش رفت
آماده ی تسلیمِ زیور شد

از کربلا تا شام ، چِل منزل
ذکرش فقط "لالایی اصغر"شد
.
.
.
پ.ن:
با برق شادی از حرم برگشت
چشمی که پایِ داغ او تر شد

محمدقاسمی 94/2/20

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا علی مدد

تقدیم به محضر امیرالمؤمنین علیه السّلام

پا در رکاب کرد و به مرکب سوار شد
شیر خدا روانه برای شکار شد

تکبیر او بلند شدو پهنه ی نبرد
تازه شبیه صحنه ی یک کارزار شد

خورشید چادری به سر از ترس او کشید
وقتی که برق تیغ علی آشکار شد

شمشیر را به رقص در آورد دست او
حیدر رسید و کار به کفّار زار شد

انداختند عده ای از ترسشان سپر
فریاد عده ی دگری الفرار شد

او یک تنه به لشگر کفار حمله کرد
دشمن به خشم شیر غضنفر دچار شد

گویا رسیده بود که گندم درو کند
یک لشگری نفر به نفر تار و مار شد

از شور ذوالفقار فضا را شرر گرفت
انگار در میانه ی دشت انفجار شد

هر کس که داشت شهرت جنگاوری و رزم
نصف از وسط به ضربه ی او چون خیار شد

دیدیم هر که در بر او کرد قَدْ عَلَم
در گِردباد حمله ی حیدر غبار شد

تأخیر قبض روح دلیلش مُشخّص است
تعداد کشته های علی بی شمار شد

تا هفت نسل بعد خودش مؤمنی نداشت
هر کس که طعمه ی دو لب ذوالفقار شد

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به حضرت أمّ کلثوم سلام الله علیها

دوسالش بوده وقتی شعله با آن در، درافتاده
دوسالش بوده وقتی مادرش پشت در افتاده

دوسالش بوده امّا خوب حس کرده ست دردی را
که از سنگینی اش مادر میان بستر افتاده

دوسالش بوده امّا دیده وقت غسل یاس آنشب
چه بوده ماجرا؟ لرزه به دست حیدر افتاده
...
و در کوفه پدر را دیده در محراب ، خون آلود
که با فرق دوتا گشته کنار منبر افتاده

ندیده تشتِ از خونِ جگر، پُرلاله را امّا
یقیناً دیده تشتی را که بین آن سر افتاده

گمانم،روی ناقه زیر لب"وامحسنا" گفته
نگاهش تاکه بر رأس علیِّ اصغر افتاده

دلیل پیری اش را از خودم پرسیدم و گفتم:
گمانم چشم او ، بالای تل بر حنجر افتاده

صدای مادری پیچیده در گودال ، از ترس است
اگر از دست شمر بی مروّت ، خنجرافتاده

فقط او دیده و زینب که طیِّ آن چهل منزل
چه قدْر از پیکرِ بچّه کبوترها پر افتاده

دُرست آندم که پیش کعب نِی خود را سِپر کردند
حُسین از روی نِی چشمش به هردو خواهر افتاده

رقیّـه راه رفته دست بر دیوار با زحمت
خدایا امّ کلثوم از چه یاد مادر افتاده ؟

و شاید قید عُمْرش را زده آن لحظه که دیده
سر ارباب در آغوش گرم دختر افتاده


محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به حضرت أمّ کلثوم سلام الله علیها


بسم الله الرّحمن الرّحیم

کیست او؟ خواهرِ امام حسین
زینــبِ دیگرِ امام حسین

امّ کلثوم ، دخترِ حیدر
نائبِ مادرِ امام حسین

مثل زینب ز هر نظر باشد
بهترین مَظهرِ امام حسین

بعد زینب ملیکه ی عشّاق
اوست در کشورِ امام حسین

بعد زینب رکاب حضرت اوست
پای آب آورِ امام حسین

تکیه گاه رشید او هم هست
شانه ی اکبرِ امام حسین

بغلش بوده تا سحر اصغر
در شب آخرِ امام حسین

آخر کار کرده دقْ مرگش
روضه های سرِ امام حسین

دیدن نیزه زار گودال و
خنجر و حنجرِ امام حسین

دیدن ساعتی که از سُم اسب
خُرد شد پیکرِ امام حسین

چه وفاتی ؟ که این همه داغ است
قاتل خواهرِ امام حسین

رفت وقتی که م ع ج ر ش ، دیدند
رفت انگشترِ امام حسین

ناقه ی بی جهاز، منبر او
نیزه شد منبرِ امام حسین

پیر شد در خرابه یک شبه از
---رفتن دخترِ امام حسین

غربتش جنس غربت زهراست
أُمّ کلثوم ، آه ، أُمّ بُکاست


محمّدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به حضرت علی اصغر سلام الله علیه

نه اینکه زیر عبا هم، در آفتاب بسوزد
رُخ لطیف تو از بوسه، وقت خواب بسوزد
 
"گلابْ گیر"نشان داد ، با تمامِ قشنگیش
گلی که سر بِدهد تا شود گلاب ، بسوزد

مریز روی زمین ، مُحسنِ حسین ، وگرنه
دوباره مثل مدینه ، ابوتراب بسوزد

چگونه شرح لبت را بروی صفحه بیارم ؟
که با نوشتن این غم دل کتاب بسوزد

ز آتشی که عطش در گلویِ خشک تو انداخت
سه شعبه موقع پس دادن جواب بسوزد

برای اینکه بسازد بنای گریه ی ما را
بناشده ست که در ماتمت رباب بسوزد

ز سایه ای که تو انداختی به محمل خواهر
دل رقیه از این لطف بی حساب بسوزد

اگرکه ابر شده آب سرد، معنیش این است
بناست تا به ابد در غم تو آب بسوزد


محمدقاسمی

پ.ن: آقای شش ماهه ام یا حضرت باب الحوائج از همه ی شیعیان و محبین و موالیان جد اطهرتون به گوشه ی چشمی رفع گرفتاری بفرمایید.

جان لب ترک ترکت ، حضرت عطش
از دامن رباب به ما هم نگاه کن...یاعلی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

لعنت الله علی آل سعود

تا نفس دارم و تا خون در رگم می جوشداین دشمنی پابرجاست ...

قومی که سیه روزتر از عاد و ثمودند
صدمرتبه گفتیم همین آل سعودند

این طائفه هم مسلک شیطان رجیمند
یک ثانیه در بند خداوند نبودند

بیزاریِ ما بر همه ی خلق عیان است
زین فرقه که زاییده ی افکار یهودند

یک ذرّه هم از آدمیت بهره نبردند
یک لکّه ی ننگند که در مُلک وجودند

در حال نمازند اگر ، خوب نظر کن
تنها به ابوبکر و عمر گرمِ سُجودند

دور سر ما هاله ای از نور تولّاست
اینها همه در هاله ای از نعشه ی دودند

بی حیثیتیِ خلفا قسمتشان شد
مفعول شدن را که قبیحانه ستودند

از دادن ناموس ندارند إِبایی
در هرچه بخیلند در این صاحب جودند

ارفاق کنم ، پادشهان عربستان
هم قیمت یک گونیِ پوسیده ی کودند

دنبال مُقصّر نرو این سمت به آن سمت
این بی هُنران علّت هر گونه رُکودند

این سلسله الباقی دُزدان سقیفه ند
آن دسته که حقّ علی و آل ، رُبودند

نفرین به کسانی که پس از داغ پیمبر
باضربه ی پا از دل ما عقده گشودند

شد روزیِ شان کاسته در باب تولّی
آن دسته که اشعار تبرّی نسُرودند

محمّدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

مادر جان !

به بهانه ی سالروز ولادتش تقدیم به حضرت زهرا سلام الله علیها

روز میلاد تو وقتی روز مادر می شود
حسّ خوشحالی ما صدهابرابر می شود

آن قَدَر روشن تجلّی می کنی ای نور محض
هم مکان هم لامکان از تو مُـنّور میشود

دست تقدیر خدا مولاست امّا سرنوشت---
آن چنانی که تو میخواهی مُقدّر می شود

تا که جبرائیل از ثِـقلَـش نریزد بال و پر
مدح تو کوتاه در آیات کوثر می شود

هرکسی در عالم ذَر، زودتر میثاق بست
---باتولّایت ، در این دنیا پیمبر می شود

اشک چشم عاشقانت را اگر جمعش کنند
حوض کوثر میشود ، تقدیم حیدر می شود

هرکسی دیروز می زد طعنه بر بابای تو
نسل بی مقدارش از امروز اَبتر می شود

شهر پیغمبر که جای خود، ز عطر یاس تو
هفت شهر آسمان، دارد معطّر می شود

انبیا از درک شأنت می کنند اظهار عَجز
درمقامی که پدر خَم نزد دختر می شود

دستهایت را نبی تا بوسه باران میکند
کام او شیرینتر از هر قند و شکّر می شود

هست ردّالشّمس و خلقِ خلق ، کار کوچکش
شیرمردی کز لیاقت با تو همسر می شود

فتح خیبر، می کند اثبات ، این حرف مرا
کار ناممکن به نام تو مُیسّر می شود

رشته های چادرت را پهن کن ، یاذاالکرم
احتیاج ما دوچندان روز محشر می شود

اشکهای ماست غسل توبه ی بعد از گناه
هرکه گریانت شود فوراً مُطهّر می شود

این چه سرّی هست،حتّی در شب میلاد هم
حال ما با گریه کردن بر تو بهتر می شود

آن همه دیدی مصیبت، پس چرا در روضه ات
اغلب اوقات حرف از ضربت در می شود ؟

کاش می فهمید آن نامردِ پستِ سنگدل
یاس حتّی از صدای باد پرپر می شود

صورتت نیلی، تنت مجروح، بازویت کبود
وارث این دردها اربابِ بی سر می شود

محمّدقاسمی 94/1/19

  • سائل