سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۸ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
بر در زدند ضربه ی پا را برای چه ؟
کُشتند رُکن اهل کسا را برای چه ؟

هفتاد روز قبل که بودند در غدیر
پس پا شدند ، بیت ولا را برای چه

---آتش زدند؟ و بعد چهل تایی آمدند
با هر چه بود مادر ما را برای چه ؟ ...
بسم الله الرحمن الرحیم

حق باعلی نبود مگر ؟ کو جواب من ؟
بُردند حقّ شیر خدا را برای چه ؟

در خانه ای که نور، دمادم احاطه داشت
آخر گرفت دود فضا را برای چه ؟

این کعبه ی گِلی که عزادار بود ، پس
آتش زدند سعی و صفا را برای چه ؟

گیرم که داشتند سر جنگ با علی
آن غنچه ی ز شاخه جدا را برای چه ؟

---کُشتند ؟ آه ، شعر به گودال رخنه کرد
گفتم شهید کرببلا را برای چه ؟

با قتل صبر، تشنه و بی یار می کُشند ؟
او را به بغض حیدر کرار می کشند ؟؟

"محمّدقاسمی"
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرحمن الرحیم

مجاور هستم و با صاحب این خانه مأنوسم
و یک عمر است در صحن کریمه ، آستان بوسم

من از اهل قمــم ، امّا نمی دانم چـــرا دائم
کنار این حرم حس می کنم از مردم طوسم

چه نوری دارد این گنبدْ طلا در چشمِ مست من
که پیشش نور خورشید است چون سوسوی فانوسم

دلم می خواست دور گنبد او کفتری باشم
ولی افسوس چون پروانه ی در پیله محبوسم

نماز شب نخواندم ، لیک هر دفعه حرم رفتم
درآمد از درون نجوای یا سبّوح و قدوّسم

اگر از آب سقّاخانه اش روزی ننوشم من
یقین دارم که مثل یک درخت خشک ، می پوسم

و فکر اینکه روزی از حرم دورم کند شیطان
به بیداری ست تشویشم و در خواب است کابوسم

خیالم راحت است اینجا ، امانتدار تا بی بی ست
گزندی نیست دینم را و آسوده ست ناموسم

"محمدقاسمی"
  • ۰
  • ۰
هرکسی دارد نگاه یک نفر را پشت سر
زودتر باید بیندازد سفر را پشت سر

جنگ جویان جهان شمشیر دارند وشما
صلح جویی چونکه می بندی سپر را پشت سر

ذکر یامولا علی در کربلا سر داده ایم
ما دعاگوییم درواقع پدر را پشت سر

ای درخت منتظر آگاه باش این روزها
می کند هیزم شکن پنهان تبر را پشت سر

جزتوکه ازپیش تأثیرت می آید هرکسی
می گذارد بعد اعمالش اثر را پشت سر

تا مگر معشوقشان یک جمعه برگردد به شهر
عاشقان هرگز نمی بندند در را پشت سر

عاقبت یک روز می آیی و درقید زمان
می گذاری تاهمیشه پشت سر را پشت سر

مهدی رحیمی
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرّحمن الرّحیم

نامردهای شهر ، هم در را شکستند
هم حُرمت ساقی کوثر را شکستند

میخانه را آتش زدند و پیش چشمِ
ساقی عالم ، جام و ساغر را شکستند

اجر رسالت را ادا کردند ... این طور
در پشت در پهلوی مادر را شکستند

در را چنان با غیظ با پا باز کردند
که هم زمان با سینه اش ، سر را شکستند

با کُشتن یک سوّم از سادات عالم
بدطینتان ، قلب پیمبر را شکستند

پس با غلاف تیغ قنفذ ، بین کوچه
بی رحم ها ، بال کبوتر را شکستند

با بودن زهرا نمی شد ، صبر کردند
تا توی مسجد ، فرق حیدر را شکستند

ضدّ علی بودند که در کربلا هم
فرق سر شهزاده اکبر را شکستند

ضدّ علی بودند و با تیر سه شعبه
حجم گلوی ناز اصغر را شکستند

"محمدقاسمی"
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرحمن الرحیم

در مدح یدالله قلم میزنم امشب
سمت اسدالله قدم میزنم امشب

باکاغذی از جنس دل و جوهری از نور
با عرض سلامی به حضورش ؛ ولی از دور

با شعر به پابوسی درگاه رسیدم
با نادعلی تا حرم شاه رسیدم

طبعم چه قدر از کرمش بار گرفته
امشب مدد از حیدر کرار گرفته

تا چند خط از باطن قرآن بنویسم
یک بند "علی جانم علی جان" بنویسم

دل را به علی دادم و دلشادترینم
در دام وی افتادم و آزادترینم

خاک قدم حضرت حیدر دل من شد
با عرش خداوند برابر دل من شد

در وصف علی مرغ غزلخوانم و مستم
حیرانم و می خوانم و طوفانم و مستم

"ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه"
درعرش ،  نجف ، کعبه تویی صاحب خانه

چشمم همه سو دور زد و از تو نشان دید
"یعنی همه جا عکس رُخ یار توان دید"

دست کرمت بنده نواز است همیشه
ابروی تو محراب نماز ست همیشه

محتاج خلایق نشود هیچ زمانی
دستی که به سوی تو دراز است همیشه

تحویل گرفتی چه قدر گرم و صمیمی
من را که سراپام نیاز است همیشه

بهتر که شود بسته به رویم همه درها
وقتی در این میکده باز است همیشه

انگور اگر از تاک ضریح تو درآید
نوشیدن مِی نیز مُجاز است همیشه

مَنْ ماتَ عَلیٰ حُبّکَ قد ماتَ شهیداً
این شور عراقیَّ حِجاز است همیشه

در سجده به تو طائر افلاک شد آدم
وقتی پدر خاک شدی خاک شد آدم

پیداست شکوه و عظمت از وجناتت
دل می برد از گوشه نشینان سکناتت

سر تا به قدت آینه ی حضرت قدّوس
در ذات خدا نیست کسی مثل تو ممسوس

آن لحظه که چون شیر روی اسب سواری
هر لشگری از تیررَسَت گشته فراری

هی با ضرباتت به زمین دست و سر افتاد
با تیغ تو هر یل که در افتاد ور افتاد

جنگ آوری ات علّت پیروزی جنگ است
پرتاب در قلعه به دست تو قشنگ است

آنان که تلاش از پی تکفیر تو کردند
قالب تهی از نعره ی تکبیر تو کردند

عبدی که تماماً شده معبود تو هستی
"در صبح ازل شاهد و مشهود تو هستی"

خوردند بزرگان جهان غبطه به قنبر
از بسکه در آغوش کشیدیش مکرّر

سرمست شدم ؛ آمده ام کام بگیرم
پیمانه ای از آن می گلفام بگیرم

ای ساقی کوثر همه ی عشق من این است
یک مرتبه از دست خودت جام بگیرم

تا مستمعین را به سر ذوق بیارم
باید ز بزرگان غزل وام بگیرم

"موجیم که آسودگی ما عدم ماست"
پس بی تو روا نیست که آرام بگیرم 

برگردن من طوق غلامی ست چه خوب است
کلب حرم شیر خدا نام بگیرم

محمدقاسمی  1393/7/19
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ کسی در جهان مثال علی نیست
مثل علی و شبیه آل علی نیست

مدح علی کار انبیاء و ائمّه ست
حدّ بشر صحبت از کمال علی نیست

مِهر، ندارد شبیه چهره ی او نور
ماه به زیبایی جمال علی نیست

صاحب عرش است و چونکه نا مُتناهی ست
وسعت دنیای ما مَجال علی نیست

اینکه جهنّم شود بهشت به آنی...
...امر محالی ست که محال علی نیست

غیر خدایی که آفریده علی را
هیچ کس آگه ز سنّ و سال علی نیست

نقص ؛ در آن نور محض راه ندارد 
قامت سروی به اعتدال علی نیست

دُرّ نجف چیست ؟آی مَردُم اگر که... 
...جلوه ای از طینت زلال علی نیست

شرع و شریعت علی ست ؛ حُکم خودش داد
خوردنِ جز نان جو ، حلال علی نیست

پاکیِ پاکانِ روزگار به قدرِ
قطره ای از بحر لایزال علی نیست

فکر خلائق پی چه هاست ! بماند...
در سر ما که بجز خیال علی نیست

آی به حجّ رفته ، حاجی ات نشناسند
گر حجرالأسود تو خال علی نیست

عاقبت کار اوست قعر جهنّم
هرکه به دنیا پی وصال علی نیست

فاطمه مارا خرید و وقف علی کرد
جان و دل هر کسی که مال علی نیست !

روز قیامت که گفته اند و شنیدیم
چیزی جز صحنه ی جدال علی نیست

کُشته علی دیو نفس را ؛ بنویسید
کُشتن مرحب دگر مِدال علی نیست

فاتح دلهاست ... فتح قلعه ی خیبر
ذرّه ای از آن همه جلال علی نیست

رفتن یارش تمام غصّه ی او بود
ماندن در خانه که ملال علی نیست

محمدقاسمی 1393/7/17
  • ۰
  • ۰

یا رب الحسین


ما را به نام هیچ کس قنبر نگردان

یعنى غلام خانه دیگر نگردان

 

معطل کن و چیزى نده، بگذار باشیم

ما را فقیر این در و آن در نگردان

 

من از غلامان سیاه کربلایم

وقتى به تو رو می زنم رو برنگردان

 

لطفى که دارد تربت تو زر ندارد

این خاک پایى را که دادى زر نگردان

 

حر پشیمانیم و با تو حرف داریم

آقا به جان زینب از ما سرنگردان

 

حیفت نمی اید ز ما گریه نگیرى؟

وضع بد ما را ازین بدتر نگردان

 

خیلى برایم مادرم زحمت کشیده

آقا مرا شرمنده مادر نگردان

 

ما آمدیم این بار پیش تو بمیریم

پس لطف کن ما را به خانه برنگردان

 

من با فراتت چند سالى هست قهرم

اى تشنه لب با آن لبم را تر نگردان

 

من قول دادم از تو انگشتر نگیرم

اصلاً مرا مشغول انگشتر نگردان

 

برخیز که دور و بر زینب شلوغ است

در قتگله هم روى از خواهر نگردان

 

حداقل اى شمر پیش چشم زینب

عریان ما را این ور و آن ور نگردان

استاد لطیفیان
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرّحمٰن الرّحیم

منم ذرّه و ذرّه پرور علی ست
منم بنده ، آنجا که سرور علی ست
منم ظلمت و نورْگستر علی ست
منم تشنه ، ساقی کوثر علی ست
کسی که برایش دَهَم سر علی ست

چه خوب است از مرتضیٰ دم زدن
از آن ، آفتاب خدا دم زدن
از آن ماه برج ولا دم زدن
و باید از او بی ریا دم زدن
که بیزار از هر چه مُنکَر ؛ علی ست

قدم می زنم توی راه نجف
به شوق رسیدن به شاه نجف...
...و یک سجده در بارگاه نجف
پناهنده ام در پناه نجف
فقط چشم امید من بر علی ست

اگر چه به معصیت آلوده ام
فقط سر به خاک رهش سوده ام
غلام غلامان او بوده ام
به روز قیامت دل آسوده ام
که قاضی دیوان کیفر علی ست

علی صاحب قبضه ی ذوالفقار
علی بهترین معنی اقتدار
علی صاحب الامر و الاختیار
علی غرق در ذات پروردگار
و از حدّ ادراک ؛ برتر علی ست

مٓلک مست یٰا رٓبنّای علی ست
فلک وصله ای بر عبای علی ست
بهشت عکس ایوان طلای علی ست
صدای خدا هم صدای علی ست
و بر پیکر مصطفی ، سر علی ست

علی کیست ؟ شمشیر و شیر خداست
علی کیست ؟ دستِ بگیرِ خداست
علی عارف سر به زیرِ خداست
علی نعمت بی نظیر خداست
تجلّای اللهُ اکبر علی ست

امیری برازنده ی مرتضاست
بزرگی ، خودش بنده ی مرتضاست
بهشت نبی خنده ی مرتضاست
به نامی که زیبنده ی مرتضاست
فقط ذکر خاتون محشر علی ست

کریم است و اولاد او هم کریم
صراط علی جاده ی مستقیم
جنان مهر او هست و قهرش جحیم
شده مرحب از ضربه ی او دو نیم
کسی که کند فتح خیبر علی ست

دو شمشیر را توأمان می زده
دو تا نیزه را همزمان می زده
علی سر ز دشمن چنان می زده
که سر غٓلْط در آسمان می زده
به هفتاد لشکر برابر علی ست

اگر ضربه می زد سپر می شکافت
نه تنها سپر ؛ مغز سر می شکافت
سر و سینه تا به کمر می شکافت
علی نعره می زد جگر می شکافت
فقط لایق نام حیدر ... علی ست

سلیمان اگر حشمت الله شد
غبار قدمهای این شاه شد
هر آن کس از این راز آگاه شد
ولیّ خدا را هواخواه شد
که دُردانه ی حیّ داور علی ست

علی نقطه ی با ، علی با خداست
در امواج دریا ، علی ناخداست
بلندای مولای من تا خداست
علی عالی و ربّ اعلیٰ خداست
دراوّل علی بود و آخر علی ست

علی پهلوانی غرور آفرین
علی نور محض است و نور آفرین
نگاهش شراب طهورآفرین
تمامیّ اشعار شور آفرین...
...پُر از مدح مولای قنبر علی ست

نبی گفت : من کنت مولاه را
نشان داد بعد از خودش راه را
و ابلاغ کرد امر الله را
بگیرید : دامان این شاه را
چرا که تمامیّ دین ، در علی ست

سخن بیش از پیش شد دل پذیر
که گفتم از آن دلبر بی نظیر
من آموختم ظهر روز غدیر
علیٌّ امیری و نعم الأمیر
وصیّ بحقّ پیمبر علی ست

محمدقاسمی 1393/7/9