سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۲۳ مطلب با موضوع «یا زهرا س» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تقدیم به حضرت خدیجه علیها سلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

نگذار تنهایش در این غربت پیمبر را
بانو ببین حال دل بی تاب همسر را

با خود ببر بیرون از این شِعب پُر از سختی
خاتون مکّه , همرهت خاتون محشر را

داریم می سوزیم با غمناله ی زهرات
داریم می گِرییم این ساعات آخر را

شمع سحر های نبی سوسو نزن اینطور
اشکت درآورده ست اشک چشم دختر را

پیش محمّد سفره ی غم پهن خواهد شد
فردا که جمعش میکند از خانه بستر را

تو می روی از این در اما چند سال بعد
بر پهلوی زهرات می کوبند این در را

نگذاشتی دست محمّد را ببندند،آه
این قوم می بندند امّا دست حیدر را

پهلوی تو در عرش حتماً درد میگیرد
روزی که پایی بشکند پهلوی مادر را

تا شوکتت را بر خلایق رو کند خالق
می آفریند بالغرض ، صحرای محشر را

فردای محشر بر سر دست تو می آرند
شش ماهه ای ،نُه ماه کوچک تر از اصغر را

محمدقاسمی٤تیر٩٤

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به حضرت خدیجه علیها السلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

روح القُدُس کبوتر بام خدیجه است
در بند آب و دانه ی دام خدیجه است
#
"کس را چه زور و زَهره که توصیف او کند"
جایی که جبرئیل غلام خدیجه است
#
با ذوالفقار ، ثروت او همردیف شد
این جایگاه،خاصِ مقام خدیجه است
#
روی پیمبری که سراپا ملاحت است
خورشید صبح و ماه تمام خدیجه است
#
حوّا شبیه هاجر و مریم نشسته است
آنجا که ذکر خیر کلام خدیجه است
#
در اکـثـر مُـتون زیـارات وارده
لبهای شیعه گرم سلام خدیجه است
#
از جان گذشت در ره دلدار، پس مگو
ایثارمال ، رمز دوام خدیجه است
#
چون هرچه راکه داشت به پای نبی گذاشت
عالم سند شده ست و به نام خدیجه است
#
جایی که دخترش بشود کوثر کثیر
دنیا از این لحاظ به کام خدیجه است
#
بی ربط نیست گر رمضان وقت بندگی ست
این ماه ، ماه رحمت عام خدیجه است
#
حیدر فقط نه اینکه شده همسرِ بتول
داماد مصطفیٰ و امام خدیجه است
#
محمّد قاسمی٤تیر٩٤

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به حضرت زهرا سلام الله علیها


بسم الله الرحمن الرحیم

حتماً ندیده حیدر من گریه ی مرا
چون پاک کرده معجر من گریه ی مرا

پهلوی خسته ام ، کمی آرام گریه کن
مخفی نکرد بستر من گریه ی مرا

بغضش شکست وخیس شدازاشک صورتش
وقتی که دید دختر من گریه ی مرا

تابوت از تبسّم من سوخت و ندید
یک لحظه ، روز آخر من گریه مرا

نیلوفری کبودم و تشدید کرده اند
گلبرگ های پرپر من گریه ی مرا

تقسیم کرد بین تمامیِ چشمها
دامان اشک پرور من گریه ی مرا

محمدقاسمی/فروردین ٩٤

  • سائل
  • ۰
  • ۰

مادر جان !

به بهانه ی سالروز ولادتش تقدیم به حضرت زهرا سلام الله علیها

روز میلاد تو وقتی روز مادر می شود
حسّ خوشحالی ما صدهابرابر می شود

آن قَدَر روشن تجلّی می کنی ای نور محض
هم مکان هم لامکان از تو مُـنّور میشود

دست تقدیر خدا مولاست امّا سرنوشت---
آن چنانی که تو میخواهی مُقدّر می شود

تا که جبرائیل از ثِـقلَـش نریزد بال و پر
مدح تو کوتاه در آیات کوثر می شود

هرکسی در عالم ذَر، زودتر میثاق بست
---باتولّایت ، در این دنیا پیمبر می شود

اشک چشم عاشقانت را اگر جمعش کنند
حوض کوثر میشود ، تقدیم حیدر می شود

هرکسی دیروز می زد طعنه بر بابای تو
نسل بی مقدارش از امروز اَبتر می شود

شهر پیغمبر که جای خود، ز عطر یاس تو
هفت شهر آسمان، دارد معطّر می شود

انبیا از درک شأنت می کنند اظهار عَجز
درمقامی که پدر خَم نزد دختر می شود

دستهایت را نبی تا بوسه باران میکند
کام او شیرینتر از هر قند و شکّر می شود

هست ردّالشّمس و خلقِ خلق ، کار کوچکش
شیرمردی کز لیاقت با تو همسر می شود

فتح خیبر، می کند اثبات ، این حرف مرا
کار ناممکن به نام تو مُیسّر می شود

رشته های چادرت را پهن کن ، یاذاالکرم
احتیاج ما دوچندان روز محشر می شود

اشکهای ماست غسل توبه ی بعد از گناه
هرکه گریانت شود فوراً مُطهّر می شود

این چه سرّی هست،حتّی در شب میلاد هم
حال ما با گریه کردن بر تو بهتر می شود

آن همه دیدی مصیبت، پس چرا در روضه ات
اغلب اوقات حرف از ضربت در می شود ؟

کاش می فهمید آن نامردِ پستِ سنگدل
یاس حتّی از صدای باد پرپر می شود

صورتت نیلی، تنت مجروح، بازویت کبود
وارث این دردها اربابِ بی سر می شود

محمّدقاسمی 94/1/19

  • سائل
  • ۰
  • ۰

جان بی بی ...

تقدیم به حضرت زهرا سلام الله علیها

از صبح تا شب بغض ، از شب تاسحر اشک
از حال و روز حیدرت دارد خبر اشک

از زخمِ پلکش نیست این رنگی که دارد
سرخ است چون می جوشد از چشم جگر اشک

بر گونه های کودکانت هم پس از تو
مانند رود کوچکی دارد گذر اشک

زینب سر سجاده ات با گریه می گفت :
بابای من را نیمه شب بیرون مَبـَر ، اشک

شد چاه لبریز از تو ، دیگر بین خانه
در چشم مولایم نزن هِی بال و پر ، اشک

شبها بجای فاطمه ، زینب پس از این
بر قبر محسن می فشاند پشت در ، اشک

غرق سرور و عیش دیدم ، چل نفر را
وقتی که می آمد ز چشم یک نفر ، اشک

محمدقاسمی نوشته شام غریبان حضرت مادر

  • سائل
  • ۰
  • ۰

شاید این غزل زبان حال مظلوم عالم امیرالمومنین علیه السلام باشه ،

هر چند از لحاظ ادبی قوی نیست ولی این کار رو دوست دارم چون پای بیت بیتش اشک ریخته شده.

با رفتنت مصیبتم از سر شروع شد
تنهایی همیشه ی حیدر شروع شد

ای سر به خاک برده فرو،دیده باز کن
بی کوثری ساقی کوثر شروع شد

با تو تمام هستی من رفت زیر خاک
بی تو شکست فاتح خیبر شروع شد

زینب نشسته اشک مرا پاک میکند
تو رفتی و وظیفه ی دختر شروع شد

دیدم مغیره آمده در مجلس عزات
وقتی که ختم سوره ی کوثر شروع شد

از لحظه ای که معجر تو رنگ خون گرفت
سیلی زدن به حرمت معجر شروع شد

از ساعتی که زینتی گوش تو شکست
از گوشها کشیدن زیور شروع شد

سوگند بر سری که شکستند پشت در
اصلاً مصیبت ازپس این در شروع شد

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

حضرت مادر ...

غزالی فاطمی تقدیم به حضرت مادر


دستها رو میشود
هر زمانی فاطمه پهلو به پهلو میشود


فصل روییدن گذشت
موسم پژمردن گلهای شب بو میشود


روزهای آخری
چشمهایش بیشتر از قبل کم سو میشود


دست بر پهلو شده
یعنی اینکه خانه اش امروز جارو میشود


شانه اش می افتد و
شانه هم شرمنده از این حال بازو میشود


دخترش آماده است
بعد او زینب در این کاشانه بانو میشود


تک یل هر معرکه
آنکه هرشیری به جنگش بچّه آهو میشود


در مصاف داغ او
بعد افتادن نصیبش ضعف زانو میشود...


محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به حضرت زهرا سلام الله علیها


فراق

دیشب تمام دلخوشیم زیر خاک رفت
بعد از سه ماه خوردنِ غم زیر خاک رفت

چیزی به من نگفت و از این درد میکشم
با یک مدینه درد و ِالَم زیر خاک رفت

تنها امانتی پیمبر به دست من
---نه ، از جفای اهل ستم زیر خاک رفت

امشب کنار تربت او بی دل آمدم
دیشب تمام جان و دلم زیر خاک رفت

حتّیٰ درون قبر، نشد راست قامتش
وای از دلم که با قد خم زیر خاک رفت

دیوار خانه سوخت دلش بهر ذوالفقار
سِرِّ خروش تیغ دودَم زیر خاک رفت

دنیا چقدر بُخل نشان داد با علی
از وقتی آن همیشه کرم،زیر خاک رفت

...

عباس ، در مقام تأسّی به فاطمه 
با دستهای گشته قلم زیر خاک رفت

محمدقاسمی
  • سائل
  • ۰
  • ۰

عظم الله اجورکم


تقدیم به حضرت زهرا سلام الله علیها 

از صبح تا شب بغض ، از شب تاسحر اشک
از حال و روز حیدرت دارد خبر اشک

از زخم پلکش نیست این رنگی که دارد
سرخ است چون می جوشد از چشم جگر اشک

بر گونه های کودکانت هم پس از تو
مانند رود کوچکی دارد گذر اشک

زینب سر سجاده ات با گریه می گفت :
بابای من را نیمه شب بیرون مَبـَر ، اشک

شد چاه لبریز از تو ، دیگر بین خانه
در چشم مولایم نزن هِی بال و پر ، اشک

شبها بجای فاطمه ، زینب پس از این
بر قبر محسن می فشاند پشت در ، اشک

غرق سرور و عیش دیدم ، چل نفر را
وقتی که می آمد ز چشم یک نفر ، اشک

"محمدقاسمی" 94/1/4
  • سائل
  • ۰
  • ۰

بی بی بی حرم ...

عامیانه ای تقدیم به حضرت زهراسلام الله علیها


بسم الله الرّحمٰن الرّحیم

خیلی آروم سر خانومو رو زانوش میکشه
دستاشو با آه سنگینی رو پهلوش میکشه
خانومش دونه های اشکاشو بر میداره و
روی زخم سینه و رو زخم بازوش میکشه

-----------------------------------

گره روسری رو از پیشونیش وا می کنه 
زیر بارون داره زهراشو تماشا می کنه
توی اون صورتی که سه ماه میشه ندیدتش 
همه ی گمشده هاشو علی پیدا می کنه

-----------------------------------

نقطه ی اوج مصیبته وداعِ فاطمه
قاتل شاه ولایته وداعِ فاطمه
کاشکی این ثانیه ها یه خواب زودگذر بودن
ولی خُب عین حقیقته وداعِ فاطمه

-----------------------------------

حرفِ غسل و کفنه امّا چرا نیمه ی شب ؟
حرف تشییع شدنه امّا چرا نیمه ی شب ؟
حرف شستن تنی که شبیه شبح شده
---از زیر پیرهنه ...امّا چرا نیمه ی شب ؟

----------------------------------

میره خانوم آخه جای فاطمه پیش خداست
داره میره ولی دلواپس حال بچّه هاست
دم گوش شوهرش جوری که هیچ کی نشنوه
میگه وعده مون بالا سر حسین تو قتله گاست

محمدقاسمی 94/1/3
  • سائل