سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۱۴۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شاعران جوان» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ کسی در جهان مثال علی نیست
مثل علی و شبیه آل علی نیست

مدح علی کار انبیاء و ائمّه ست
حدّ بشر صحبت از کمال علی نیست

مِهر، ندارد شبیه چهره ی او نور
ماه به زیبایی جمال علی نیست

صاحب عرش است و چونکه نا مُتناهی ست
وسعت دنیای ما مَجال علی نیست

اینکه جهنّم شود بهشت به آنی...
...امر محالی ست که محال علی نیست

غیر خدایی که آفریده علی را
هیچ کس آگه ز سنّ و سال علی نیست

نقص ؛ در آن نور محض راه ندارد 
قامت سروی به اعتدال علی نیست

دُرّ نجف چیست ؟آی مَردُم اگر که... 
...جلوه ای از طینت زلال علی نیست

شرع و شریعت علی ست ؛ حُکم خودش داد
خوردنِ جز نان جو ، حلال علی نیست

پاکیِ پاکانِ روزگار به قدرِ
قطره ای از بحر لایزال علی نیست

فکر خلائق پی چه هاست ! بماند...
در سر ما که بجز خیال علی نیست

آی به حجّ رفته ، حاجی ات نشناسند
گر حجرالأسود تو خال علی نیست

عاقبت کار اوست قعر جهنّم
هرکه به دنیا پی وصال علی نیست

فاطمه مارا خرید و وقف علی کرد
جان و دل هر کسی که مال علی نیست !

روز قیامت که گفته اند و شنیدیم
چیزی جز صحنه ی جدال علی نیست

کُشته علی دیو نفس را ؛ بنویسید
کُشتن مرحب دگر مِدال علی نیست

فاتح دلهاست ... فتح قلعه ی خیبر
ذرّه ای از آن همه جلال علی نیست

رفتن یارش تمام غصّه ی او بود
ماندن در خانه که ملال علی نیست

محمدقاسمی 1393/7/17
  • ۰
  • ۰

یا رب الحسین


ما را به نام هیچ کس قنبر نگردان

یعنى غلام خانه دیگر نگردان

 

معطل کن و چیزى نده، بگذار باشیم

ما را فقیر این در و آن در نگردان

 

من از غلامان سیاه کربلایم

وقتى به تو رو می زنم رو برنگردان

 

لطفى که دارد تربت تو زر ندارد

این خاک پایى را که دادى زر نگردان

 

حر پشیمانیم و با تو حرف داریم

آقا به جان زینب از ما سرنگردان

 

حیفت نمی اید ز ما گریه نگیرى؟

وضع بد ما را ازین بدتر نگردان

 

خیلى برایم مادرم زحمت کشیده

آقا مرا شرمنده مادر نگردان

 

ما آمدیم این بار پیش تو بمیریم

پس لطف کن ما را به خانه برنگردان

 

من با فراتت چند سالى هست قهرم

اى تشنه لب با آن لبم را تر نگردان

 

من قول دادم از تو انگشتر نگیرم

اصلاً مرا مشغول انگشتر نگردان

 

برخیز که دور و بر زینب شلوغ است

در قتگله هم روى از خواهر نگردان

 

حداقل اى شمر پیش چشم زینب

عریان ما را این ور و آن ور نگردان

استاد لطیفیان
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرّحمٰن الرّحیم

منم ذرّه و ذرّه پرور علی ست
منم بنده ، آنجا که سرور علی ست
منم ظلمت و نورْگستر علی ست
منم تشنه ، ساقی کوثر علی ست
کسی که برایش دَهَم سر علی ست

چه خوب است از مرتضیٰ دم زدن
از آن ، آفتاب خدا دم زدن
از آن ماه برج ولا دم زدن
و باید از او بی ریا دم زدن
که بیزار از هر چه مُنکَر ؛ علی ست

قدم می زنم توی راه نجف
به شوق رسیدن به شاه نجف...
...و یک سجده در بارگاه نجف
پناهنده ام در پناه نجف
فقط چشم امید من بر علی ست

اگر چه به معصیت آلوده ام
فقط سر به خاک رهش سوده ام
غلام غلامان او بوده ام
به روز قیامت دل آسوده ام
که قاضی دیوان کیفر علی ست

علی صاحب قبضه ی ذوالفقار
علی بهترین معنی اقتدار
علی صاحب الامر و الاختیار
علی غرق در ذات پروردگار
و از حدّ ادراک ؛ برتر علی ست

مٓلک مست یٰا رٓبنّای علی ست
فلک وصله ای بر عبای علی ست
بهشت عکس ایوان طلای علی ست
صدای خدا هم صدای علی ست
و بر پیکر مصطفی ، سر علی ست

علی کیست ؟ شمشیر و شیر خداست
علی کیست ؟ دستِ بگیرِ خداست
علی عارف سر به زیرِ خداست
علی نعمت بی نظیر خداست
تجلّای اللهُ اکبر علی ست

امیری برازنده ی مرتضاست
بزرگی ، خودش بنده ی مرتضاست
بهشت نبی خنده ی مرتضاست
به نامی که زیبنده ی مرتضاست
فقط ذکر خاتون محشر علی ست

کریم است و اولاد او هم کریم
صراط علی جاده ی مستقیم
جنان مهر او هست و قهرش جحیم
شده مرحب از ضربه ی او دو نیم
کسی که کند فتح خیبر علی ست

دو شمشیر را توأمان می زده
دو تا نیزه را همزمان می زده
علی سر ز دشمن چنان می زده
که سر غٓلْط در آسمان می زده
به هفتاد لشکر برابر علی ست

اگر ضربه می زد سپر می شکافت
نه تنها سپر ؛ مغز سر می شکافت
سر و سینه تا به کمر می شکافت
علی نعره می زد جگر می شکافت
فقط لایق نام حیدر ... علی ست

سلیمان اگر حشمت الله شد
غبار قدمهای این شاه شد
هر آن کس از این راز آگاه شد
ولیّ خدا را هواخواه شد
که دُردانه ی حیّ داور علی ست

علی نقطه ی با ، علی با خداست
در امواج دریا ، علی ناخداست
بلندای مولای من تا خداست
علی عالی و ربّ اعلیٰ خداست
دراوّل علی بود و آخر علی ست

علی پهلوانی غرور آفرین
علی نور محض است و نور آفرین
نگاهش شراب طهورآفرین
تمامیّ اشعار شور آفرین...
...پُر از مدح مولای قنبر علی ست

نبی گفت : من کنت مولاه را
نشان داد بعد از خودش راه را
و ابلاغ کرد امر الله را
بگیرید : دامان این شاه را
چرا که تمامیّ دین ، در علی ست

سخن بیش از پیش شد دل پذیر
که گفتم از آن دلبر بی نظیر
من آموختم ظهر روز غدیر
علیٌّ امیری و نعم الأمیر
وصیّ بحقّ پیمبر علی ست

محمدقاسمی 1393/7/9