سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

  • ۰
  • ۰

بسم الله الرّحمن الرّحیم


می برند از حجله بیرون کِل کِشان ، داماد را
می سپارندش به گلچین شاخه ی شمشاد را

گرچه بر صورت نقابی بسته امّـا باز هم
برق چشمش می زند چشمان هر صیّاد را 

دارد این موی مجعّد که به شانه ریخته
می کند آشفته چون خود ، حال و روز باد را

این مرام حضرت ارباب باشد ؛ هیچگاه
فرق نگذارد برادر زاده با اولاد را

توی آغوش عمو وقت وداعِ از حرم
می کند در خاطرش زنده ؛ شب میلاد را

بدرقه کردند قاسم را صدای ضجّـه ها
از کسی نشنید او بانگ مبارکباد را

می رود تا با تأسّی بر علمدار جَمَل
بر زمین اندازد اینجا ، پرچم بیداد را

خون حیدر در رگش جاری ست ؛ می ریزد به خاک
خون این نامردهای پست و بد بنیاد را

هیچ جوری ؛ نیست راهی که به هم نسبت دَهَم
گیسوی این نوجوان و پنجه ی جلّاد را

جان می آید بر لبم وقتی مجسّـم می کنم
لحظه ای که نیزه خورد و بر زمین افتاد را

می کشم در دفترم ، آن صحنه ای که بر رویِ
زانوی آن مرد عطشان  ؛ تشنه لب جان داد را

محمدقاسمی

نظرات (۱)

  • ندای یک بسیج عاشق
  • سلام خوبید وب خوبی دارید موافق به تبادل لینک هستید؟
    http://www.313135.com/
    به امید همکاری بیشتر

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی