سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۱۴ مطلب با موضوع «متفرقه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

غزلی به مناسبت اول ماه رجب تقدیم به امام محمّدباقر علیه السّلام

بال خود را پهن کرده بر زمین روح الامین
تا شود فرش حریم قُدسِ زین العابدین

اوّل ماه رجب دنیای ما زیباتر است
چونکه ماه دیگری پا می گذارد بر زمین "

یامحمّد"در شروعش،"یا نبی"در آخرش
نیست بیخود شد رجب ، ماه امیرالمؤمنین

فاطمه بِنتُ الحَسن درخانه ی إبنُ الحُسین
کودکی آورده از هر حِیث بی مِثل و قرین

آن چنان دارد شباهت بارسول الله که
---می شود او را بخوانم رَحمةٌ للعالَمین

خاک جای خود،ببین افلاک هم روشن شده
بسکه نورانی ست این خورشید هستی آفرین

تا بگردند آسمانیها به گردش هفت بار
می برند این کعبه را با شوق تا عرش بَـرین

کوریِ چشمانِ شورِ خیلِ اصحابُ الشِّمال
روز میلادش عجب شادند اصحابُ الیَمین

عیدی امروز ما را یا علی اکبر بده
لحظه ای که بر تو می گوید عمو این نازنین
# "دیدنی"یعنی تبسّم کردن او بر حُســین
دیدنی تر، سجده ی شُکرِ امام السّاجدین

پنج تن را گِرد گهواره به چشم باطنش
در میان حجره می بیند امام پنجمین

هفتمین معصوم آمد،هفتمین باراست که
دست حق بی پرده بیرون آمده از آستین

عقل عالم پیش عقل حضرتش جهل کبیر
علم خلق الله پیش دانش او شرمگین
#
"باقر علم نبیّین"شُهرت عامش بُوَد
این مُحمّد هم،کریم است و حَلیم است و اَمین

ظاهراً شد قاتل او زین آغشته به سَم
باطناً کُشتش غم سلطان مَقطوعُ الوَتین

اختصاصاً با رقیّه داشت دردی مشترک
او هم از پُشت شُتر افتاد با صورت زمین...


محمّدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

لعنت الله علی آل سعود

تا نفس دارم و تا خون در رگم می جوشداین دشمنی پابرجاست ...

قومی که سیه روزتر از عاد و ثمودند
صدمرتبه گفتیم همین آل سعودند

این طائفه هم مسلک شیطان رجیمند
یک ثانیه در بند خداوند نبودند

بیزاریِ ما بر همه ی خلق عیان است
زین فرقه که زاییده ی افکار یهودند

یک ذرّه هم از آدمیت بهره نبردند
یک لکّه ی ننگند که در مُلک وجودند

در حال نمازند اگر ، خوب نظر کن
تنها به ابوبکر و عمر گرمِ سُجودند

دور سر ما هاله ای از نور تولّاست
اینها همه در هاله ای از نعشه ی دودند

بی حیثیتیِ خلفا قسمتشان شد
مفعول شدن را که قبیحانه ستودند

از دادن ناموس ندارند إِبایی
در هرچه بخیلند در این صاحب جودند

ارفاق کنم ، پادشهان عربستان
هم قیمت یک گونیِ پوسیده ی کودند

دنبال مُقصّر نرو این سمت به آن سمت
این بی هُنران علّت هر گونه رُکودند

این سلسله الباقی دُزدان سقیفه ند
آن دسته که حقّ علی و آل ، رُبودند

نفرین به کسانی که پس از داغ پیمبر
باضربه ی پا از دل ما عقده گشودند

شد روزیِ شان کاسته در باب تولّی
آن دسته که اشعار تبرّی نسُرودند

محمّدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

بدون شرح !

کاش می فهمیدیم نباید به اونایی که مثه خودمون فناپذیرن دل بست اما ظاهرا انسانیم و اهل نسیان...
دم همه تون همیشه ی همیشه گرم دلتون پر از عشق اونم به معنای حقیقیش... 

حالا که نیستی دائم ، گلومو بغض میگیره
همش یادتو می اُفتم ، همش اشکم سرازیره

دلم میخواست این روزا،ببینی حال و روزم رو
کسی که زندگیش بودی دیگه از زندگی سیره

شدم اون عابر تنها، که هر شب تو خیابونا
صدای خِشْ خِشِ پاشم،نمی دونه کجا میره !
 
ازت دورم ولی عشقم ، بهم اونقدر نزدیکی
که تو ذهنم خیال تو، وضوحش عین تصویره

برا برگشتنت امشب خدا رو واسطه کردم
که فهمیدم یه چیزایی تو دنیا، دست تقدیره

عزیزم خیلی حرفامو ، تموم اشتباهامو
میخوام جبران کنم اما، میترسم که بگی دیره

محمدقاسمی 94/1/15 نیمه شب

  • سائل
  • ۱
  • ۰

بعضی وقتا دلم بدجور می گیره از گذشته ای که می تونست خیلی خیلی بهتر باشه...

خدا رو شکر که الان دوستایی دارم که وجودشون بوی بهشت میده.
 
می دونی چقدر از تو دلگیرمو
از این سادگیّه خودم ، دلخُورم
چه قدر زخم خوردم ازت نارفیق
نشستم یکی یکّی شو بِشمُرم

چه قدر خام بودم توو اون چند سال
که این زندگی رو به پات باختم
برام مثل یک خار، توو چشم بود
به غیر از تو هر کی رو می شناختم

یه روزی برام بی تو دنیا مثه
یه ویرونه ی خالی و سرد بود
نبودت تو میدونه دیدِ چشام
خدا شاهده بدترین درد بود

حالا جوریم که اگه باشی ام
وجودت برام پَسته ، بی ارزشه
یه طوری شدم که بدون تو هم
جهانم پُر از عشق و آرامشه

هوایی شدم بازم ، این مرتبه
حساب طرف از بقیّه جُداس
چقدر حسه این لحظه ها عالیه
که دستام تو دستایِ گرم خُداس...

محمدقاسمی

  • سائل