سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

سائل

مقبل کسی که بنده اولاد حیدر است ...

۲۶ مطلب با موضوع «امیرالمؤمنین ع» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تقدیم به امیرالمؤمنین علیه السلام


بسم الله الرّحمن الرّحیم

شاهی که نبی ، همدمِ صبح ازلش بود
آغوشِ خدا، باز به شوقِ بغلش بود

از مرتبه ی لا یَتَنٰاهیْش چه گوئیم ؟
گر فاطمه اش آینه ی لَمْ یَزَلش بود !

اسلام شرف یافته بر جمله ی ادیان
چون بندگی آل علی ماحَصَلش بود

با اینکه علی قابل تکرار شدن نیست
عبّاس همان نسخه ی اصلُ البَدَلش بود

تاریخ پس از غزوه ی احزاب نوشته ست
این جنگ ، فقط حیدر کرّار یَلش بود

لرزید زمین موقع فتح درِ خیبر
انگار که این قلعه به روی گُسَلش بود

بی شک خودش از خیبریان باج گرفته ست
وقتی که حسن فاتح جنگ جَمَلش بود

نزدیک به چِل متر اگر پرت شد آن در
این تازه همان قدرت حدّ اَقَلش بود

گاهی اُفقی نصف شد و گاه عمودی
هرکس که دمِ ضربه ی ضرب العَجَلش بود

صدیّقه ی کبری صله ی شعر عطا کرد
بر هر که علی حُسن خِـتام غزلش بود

محشور شود جزو شهیدان به صف حشر
هر کس که علی ، نیّت خَیرُالعَمَلش بود

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰


بسم الله الرّحمن الرّحیم

بزم عشق است و چونان تَردَست ها
کرده اند این بار محشر ، دست ها

مستمع ، لبهای ما گشتند و هست
واعظِ بالایِ منبر ، دستها

حرف های دست را بشنو ز دست
شأن خود دانند بهتر ، دستها

اوست بالادست و قطعاً می شوند
بنده هایِ دست حیدر ، دستها

بر طواف ساحت بازوی او
آمدند از شوق با سر ، دستها

در ازل در عرش در روز غدیر
داده حیدر با پیمبر ، دستها

کِی شبیه دست حیدر بوده اند ؟
در صف پیکار ، دیگر دستها

می زند از کاسه بیرون چشم ها
می کند تا در ز خیبر ، دستها

اقتدا کرده ست بر او عالمی
گفتـه تا الله اکبر ، دستها

ما که حس کردیم هنگام قنوت
می شود مانند ساغر ، دستها

ربّنا گفتیم و دیدیم از کرم
زود میریزند مِی در ، دستها

از دهان مِی خورده ایم ، امّا چرا
هست مست جام کوثر ، دستها ؟

بر فقیر و بر یتیم و بر اسیر
داشته لطفِ مکرّر ، دستها

در طواف گنبدش ای کاش بود
بال پرواز کبوتر ، دستها

شک نباید کرد، چون وصلِ ضریح
می شود روزی میسّر... دستها !!!
.
.
.
گفت سقّا روسپیدم میکنند
گر بیفتد پیش مادر ، دستها

گر نیفتد از ادب در راه دوست
می شوند از تن مکدّر دستها

کاش باشند از مدینه تا به شام
سایه بان رأس اصغر ، دستها


محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰


بسم الله الرّحمٰن الرّحیم

مُسدّس تضمینی ازغزل شورانگیزحافظ

دوست دارم که از این خواب گران برخیزم
با تمنّای وصالت نگران برخیزم
مثل یک تیر به سرعت ز کمان برخیزم
در هوای حرمت ذوق کُنان برخیزم
#
"مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم"
"طایر قدسم و از دام جهان برخیزم"

کرده خورشید به فرمان تو نورافشانی
ماه از برق نگاه تو شده نورانی
چه می آید به تنت پیرُهن سلطانی
ای که بهتر ز خودم حال مرا می دانی
#
"بولای تو که گر بنده ی خویشم خوانی "
"از سر خواجگی کون و مکان برخیزم"

کعبه ی خال تو را گرم طواف است زمین
سر نهاده ست به خاکِ قَدَمت ، عرشِ برین
ای تولّایِ تو با آب و گِل شیعه ، عجین
وی غلامان حرمخانه ی تو سدره نشین
#
"بر سر تربت من بی می و مطرب منشین"
"تا ببویت ز لحد رقص کنان برخیزم"

در مدار نجفت ثبت شده ِسیر کُرات
بخشش و بذل تو سرچشمه ی خلق بَرَکات
دارم از محضر تو خواهشی ای مَظهر ذات
چونکه این بار رسیدم دم ایوانِ طلات
#
"خیز و بالا بنما ای بت شیرین حرکات"
"کز سر جان و جهان دست فشان برخیزم"

قلعه ی قلب مرا کرد نگاهت تسخیر
عشق تو کرد چنان در دل زارم ، تأثیر
که به عنوان جنون بسته شدم در زنجیر
در جوانی ز غم هجر نجف گشتم پیر
#
"گر چه پیرم تو شبی تنگ درآغوشم گیر"
"تا سحرگه زکنار تو جوان برخیزم"

با دم خود به دَمَم لذّت گفتار بده
به طواف حرم خویش مرا بار بده
فرصتِ گفتنِ یا حیدرِ کرّار بده
رخصتِ مدح سرودن به سر دار بده
#
"روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده"
"تا چو ((حافظ)) زسر جان و جهان برخیزم"

محمّدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

تقدیم به محضر مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه صلوات الله الملک الغالب

نوکری غیر از درِ این خانه اصلاً خوب نیست
بی علی که مستیِ رندانه اصلاً خوب نیست

غیـر تمثالِ جـمالِ بیْ مثــالِ مرتـضی
زینتی دیگر در این کاشانه اصلاً خوب نیست

باید از هجر نجف ، مانند زن ها گریه کرد
چون شنیدم گریه ی مردانه اصلاً خوب نیست
#
نیست مقصودت اگر مستی و ساقی دوستی
اعتکافِ گوشه ی میخانه اصلاً خوب نیست

تا نبوسم پای ساقی را به رسمِ معرفت
لب نهادن بر لب پیمانه اصلاً خوب نیست

سائلی نان و نمک خوارم ، مزاجِ فقـرِ من
با غذای سفره ی شاهانه اصلاً خوب نیست

حالِ خوب و روبراهم پیشِ حیدرْدوست ها
---نزدِ خلقِ از علی،بیگانه اصلاً خوب نیست

جز به هنگام طواف شعله ی شمع رُخَش
سوختن در مَسلک پروانه اصلاً خوب نیست

بَخت من سردرگُمی در پیچ و تاب زلف اوست
بخت وا کردن به دست شانه اصلاً خوب نیست

از پسِ در روزیِ یک سال من را داد و گفت:
دادن خرجِ گدا ، روزانه اصلاً خوب نیست
.
پ ن:
.
.
.
بر منِ بیمار، پـایِ پنجره فــولادِ شاه
دارویی جُز آب سقّاخانه،اصلاً خوب نیست

محمّـدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا حیدر کرار

غزل مثنوی تقدیم به حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام

در مدح یدالله قلم میزنم امشب
سمت اسدالله قدم میزنم امشب

باکاغذی از جنس دل و جوهری از نور
با عرض سلامی به حضورش ؛ ولی از دور

با شعر به پابوسی درگاه رسیدم
با نادعلی تا حرم شاه رسیدم

طبعم چه قدر از کرمش بار گرفته
امشب مدد از حیدر کرار گرفته

تا چند خط از باطن قرآن بنویسم
یک بند "علی جانم علی جان" بنویسم

دل را به علی دادم و دلشادترینم
در دام وی افتادم و آزادترینم

خاک قدم حضرت حیدر دل من شد
با عرش خداوند برابر دل من شد

در وصف علی مرغ غزلخوانم و مستم
حیرانم و می خوانم و طوفانم و مستم
#
"ای تیر غمت را دل عشّاق نشانه"
درعرش ، نجف ، کعبه ، تویی صاحب خانه

چشمم همه سو دور زد و از تو نشان دید
"یعنی همه جا عکس رُخ یار توان دید"

دست کرمت بنده نواز است همیشه
ابروی تو محراب نماز ست همیشه
محتاج خلایق نشود هیچ زمانی
دستی که به سوی تو دراز است همیشه
تحویل گرفتی چه قدر گرم و صمیمی
من را که سراپام نیاز است همیشه
بهتر که شود بسته به رویم همه درها
وقتی در این میکده باز است همیشه
انگور اگر شد متوسّل به ضریحت
شُربِ مِی آن نیز مُجاز است همیشه
"مَنْ ماتَ عَلیٰ حُبّکَ قَد ماتَ شَهیدا"
این شور عراقیَّ حِجاز است همیشه

در سجده به تو طائر افلاک شد آدم
وقتی پدر خاک شدی خاک شد آدم

پیداست شکوه و عظمت از وجناتت
دل می برد از گوشه نشینان حرکاتت

سر تا به قدت آینه ی حضرت قدّوس
در ذات خدا نیست کسی مثل تو ممسوس

آن لحظه که چون شیر روی اسب سواری
هر لشگری از تیررَسَت گشته فراری

هِی با ضرباتت به زمین دست و سر افتاد
با تیغ تو هر یل که در افتاد ور افتاد

جنگ آوری ات علّت پیروزی جنگ است
پرتاب در قلعه به دست تو قشنگ است

آنان که تلاش از پی تکفیر تو کردند
قالب تهی از نعره ی تکبیر تو کردند

عبدی که تماماً شده معبود تو هستی
"در صبح ازل شاهد و مشهود تو هستی"

خوردند بزرگان جهان غبطه به قنبر
از بسکه در آغوش کشیدیش مکرّر

سرمست شدم ؛ آمده ام کام بگیرم
پیمانه ای از آن می گلفام بگیرم


ای ساقی کوثر همه ی عشق من این است
یک مرتبه از دست خودت جام بگیرم


تا مستمعین را به سر ذوق بیارم
باید ز بزرگان غزل وام بگیرم


"موجیم که آسودگی ما عدم ماست"
پس بی تو روا نیست که آرام بگیرم


برگردن من طوق غلامی ست چه خوب است
کلب حرم شیر خدا نام بگیرم
 
محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا علی مدد

تقدیم به محضر امیرالمؤمنین علیه السّلام

پا در رکاب کرد و به مرکب سوار شد
شیر خدا روانه برای شکار شد

تکبیر او بلند شدو پهنه ی نبرد
تازه شبیه صحنه ی یک کارزار شد

خورشید چادری به سر از ترس او کشید
وقتی که برق تیغ علی آشکار شد

شمشیر را به رقص در آورد دست او
حیدر رسید و کار به کفّار زار شد

انداختند عده ای از ترسشان سپر
فریاد عده ی دگری الفرار شد

او یک تنه به لشگر کفار حمله کرد
دشمن به خشم شیر غضنفر دچار شد

گویا رسیده بود که گندم درو کند
یک لشگری نفر به نفر تار و مار شد

از شور ذوالفقار فضا را شرر گرفت
انگار در میانه ی دشت انفجار شد

هر کس که داشت شهرت جنگاوری و رزم
نصف از وسط به ضربه ی او چون خیار شد

دیدیم هر که در بر او کرد قَدْ عَلَم
در گِردباد حمله ی حیدر غبار شد

تأخیر قبض روح دلیلش مُشخّص است
تعداد کشته های علی بی شمار شد

تا هفت نسل بعد خودش مؤمنی نداشت
هر کس که طعمه ی دو لب ذوالفقار شد

محمدقاسمی

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا علی سلام الله علیه

مُسمّطی در ١٨بند

هدیه به محضر حضرت صدیقه ی طاهره سلام الله علیها و تقدیم به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام


دیشب بنا به شعر سرودن ز یار شد
گلواژه های مست پیِ هم قطار شد
دست قلم دخیل به زلف نگار شد
شعرم جنون گرفت وَ بی اختیار شد
ابیات هم به سمت نجف رهسپار شد

رفتم در آستان حرم ایستادم و
پای رواق شاه کرم ایستادم و
چون سروِ تا کمر شده خَم ایستادم و
در محضر خدای دلم ایستادم و
دل در مصاف گیسوی دلدل سوار شد

ای در خدای خود شده ممسوس آمدم
آئینه دار حضرت قدّوس ، آمدم
مستانه وار اگر که به پابوس آمدم
من با اجازه از علیِ طوس آمدم
تمّار شاه طوسم و سر، نذر دار شد

دور و برت مرا ز کرم آشیان بده
بر این گناه کار تو خط امان بده
گاهی ز دور، دست برایم تکان بده
گفتم به کردگار خودت را نشان بده
از چه جمال تو به نظر آشکار شد؟

نوکر اگر که در هوس تاج و تخت بود
کی پابرهنه بود ؟ کجا تیره رَخت بود ؟
شد سهل از عنایت تو هرچه سخت بود
هر کس نداشت حبّ تورا تیره بخت بود
خوشبخت آن دلی که به عشقت دچار شد

از نعره ی تو بند دل شیر هم گُسست
از طرز رزم تو سپر و تیغ کرده مست
دشمن برابر تو به زانو نشسته است
روزیکه در احد زد و شمشیر تو شکست
هدیه به تو ز جانب حق ، ذوالفقار شد

افتاد روی خاک ز پیشانی ات عرق
از خاک گل دمید به جایش طبق طبق
خون سر تو بود اگر سرخ شد فَلَق
برگشته با مداخله ی تیغ تو وَرَق
هرجا که کار لشگر اسلام زار شد

کرده ست روز دشمن خود را سیاهِ شب
آن ساعتی که تیغ علی کرده سر طلب
عمربن عبدود چه کند پیش عبد رب
مأمور قبض روح اگر مانده است عقب
تعداد کُشته های علی بی شمار شد

طوفان شد از خروش تو در بین رزمگاه
از دست پاچگی همه کردند اشتباه
بردند جای قلعه به شمشیر تو پناه
مرحب که بود یک تنه هم رزم یک سپاه
تنها به یک کرشمه ی تیغت شکار شد

وقتی قدم به دوش پیمبر گذاشتی
پا از مقام عرش فراتر گذاشتی
تاج از نبی گرفتی و بر سر گذاشتی
روز غدیر لب چو به ساغر گذاشتی
تقدیم برتو سلطنت روزگار شد

مستی ز ساغر نگه از هرچه بهتر است
مستی که مست تو نشود خاک بر سر است
هر کس خمار چشم علی نیست کافر است
"از هر چه بگذری سخن دوست خوشتر است"
ذکر تو را که گفت طلا خوش عیار شد

کلّ حقیقت است دلا مذهبِ علی
جانم فدای مـسلک خوش مشربِ علی
با چاه بود درد دل هر شبِ علی
حتماً لبت رسیده به جام لبِ علی
رزقت اگر که مستی دنباله دار شد

ای دلربای میکده بر دوش یا علی
ای مظهر خدای خطاپوش یا علی
ای بی تو عرش ساکت و خاموش یا علی
بر طاق آسمان شده منقوش "یاعلی"
گر اینچنین بنای فلک استوار شد

یک قطره از شراب لبت باغ تاک شد
در سرکه ی نجف ، نَفَس مِی هلاک شد
در صحن تو شرابِ نجس نیز پاک شد
تا کعبه سینه اش به هوای تو چاک شد
فرمود مُستجار،حرم، مَستِ جار شد

کوثر نمی ز چشمه ی اشک زلال تو
طوبا و سدره آیتی از اعتدال تو
بیت الحرام چرخ زده دور خال تو
بُتهای کعبه تا بُتشان شد جمال تو
بُتخانه نیز خانه ی پروردگار شد

دنیای پَست با تو و زهرا وفا نکرد
بعد از رسول با وصیَش خوب تا نکرد
حقّ تورا که باطن حقّی ادا نکرد
شهر مدینه دید ، ولی اعتنا نکرد
باغ سپیدِیاس چرا لاله زار شد ؟

نامردمان چو فاطمه رااز ستم زدند
دور زمان و نظم زمین را به هم زدند
مُهر سکوت بر لب تیغ دودم زدند
درقلب ما ملائکه طرح حرم زدند
مولا،که گفته فاطمه ات بی مَزار شد؟

غربت حواله ی پسرت بود،بعدتو
شام گرفتنِ قمرت بود،بعدتو
زینب که نور چشمت ترت بود،بعدتو...
آن سیب سرخ که ثمرت بود،بعدتو
---در قتله گه ز سُمّ ستوران،انار شد

"محمدقاسمی"

  • سائل
  • ۰
  • ۰

یا علی مدد

بسم الله الرّحمن الرّحیم

پای مرا به ساحت قُدس حرم کشید
یعنی مرا ز لطف به دارالکرم کشید
از روی مِهر دست بروی سرم کشید
بعدش به نامه ی عمل من قلم کشید

پاکم که کرد ، گفت بگو بی حد و عدد
"من کلب آستان توأم یا علی مدد"

ای دل بیا و حشمت دادار را ببین
ایوان طلای حضرت کرار را ببین
در صحن او زیارت ابرار را ببین
سلمان و حُجر و مالک و عمّار را ببین

هرکس ابوذرانه پی یار میرود
چون میثم عاقبت به سرِ دار میرود

وقت اذان صبح نجف ، آه می کشم
همراه آه ، ناله ی جانکاه می کشم
حسرت برای سجده به درگاه می کشم
گر نعره ی علی ولی الله می کشم

این نعره ام به کوری اهل سقیفه است
بیزاری از سقیفه نشینان ، وظیفه است

ای دل بگو فضائل مولا شنیدنی ست
مدح و ثنای همسر زهرا شنیدنی ست
اوصاف نفس خالق یکتا شنیدنی ست
القاب جانِ حضرت طاها شنیدنی ست

ای دل مناقب اسدالله را بگو
یک گوشه از مقام یدالله را بگو

سعی و صفا علیست به سعی و صفا قسم
رکن و منا علیست به رکن و منا قسم 
ذکر و دعا علیست به ذکر و دعا قسم
درد و دوا علیست به درد و دوا قسم

دُرّ نجف اگر که چنین صاف و صیقلی ست
ذکرش به عشق فاطمه یامرتضی علی ست

تنها شده ست ساجد و مسجود، یک نفر
تنها شده ست عابد و معبود ، یک نفر
تنها شده ست شاهد و مشهود ، یک نفر
تنها شده ست حامد و محمود ، یک نفر

آن یک نفر به جان علی نیست جز علی
در حدّ درک سِیر ولی کیست جز ولی ؟

حبل المتین علی ست به حبل المتین قسم
یعسوب دین علی ست به یعسوب دین قسم
حقّ الیقین علی ست به حقّ الیقین قسم
عرش آفرین علی ست به عرش آفرین قسم

از نور روی اوست که عرش آفریده شد
از خاک پای اوست که فرش آفریده شد

سِرّ خفی یکی ست و نور جلی ، یکی ست
با حق کسی که گفته از اول بلی ، یکی ست
از عالم الست به عالم ولی ، یکی ست
ذات خداکه هست احد پس علی ، یکی ست

آن هم امام اول ما بچّه شیعه هاست
شُکر خُدا که نادِعلی بر زبان ماست

خوشبخت کیست آنکه به پایش نثار شد
خوشبخت کیست آنکه به عشقش دچار شد
خوشبخت تر کسی که به تیرش شکار شد
در زیر سُـمّ مَرکب حیـدر غُـبـار شد

دُلدُل به زعم من ز بُراق جَنان سر است
نَعلی که خورده بر سُمِ او کیمیاگر است

بی او نبی که میل پیمبر شدن نداشت
زهرایش ، اشتیاق به کوثرشدن نداشت
بی او کسی اجازه ی بهتر شدن نداشت
هر نوکری لیاقت قنبر شدن نداشت

قنبر چه کرد ؟ صاحبش اورا بغل گرفت 
جای شراب ناب ز ساقی عسل گرفت

هرکس که در مقابل او خَـم نمی شود
گر عمر نوح هم کند آدم نمی شود
حرفی به حرف عشق ، مُقّدم نمی شود
بی عشق او بهشت فراهم نمی شود

خواهی که بگذری به سهولت از این مسیر
روی پل صراط دم یا علی بگیر

محمدقاسمی1393/11/19
  • سائل
  • ۰
  • ۰
بسم الله الرّحمن الرّحیم

از ناودانْ طلایِ نجف باده جاری است
آن هم چه باده ای که علاج خماری است

میخانه است این حرم و ساقی اش علی ست
پس در نجف عبادت ما باده خواری است

اینجا به التماس می اُفتد ، مِیَ اش دهند
حتّی کسی که از تب مستی فراری است

زائر چگونه چشم ببندد به قصد خواب
جایی که نوح طالبِ شبْ زنده داری است

یک شب نه ، جبرئیل هزاران شب است که
تالحظه ی سحر پیِ حیدر شماری است

خشتِ طلا به گنبد اگر جلوه می دهد
زیباییِ رواق به آئینه کاری است

در اوج عشقبازی خود با ضریح تو
عاشق همیشه ابر نگاهش بهاری است

زانو زدن برابر این آستان خوش است
اینجا گدا شدن سند شهریاری است

"حاجب اگر محاسبه ی حشر با علی ست"
بیچاره من که سهم دلم شرمساری است

"محمدقاسمی"
  • سائل
  • ۰
  • ۰

بسم الله الرّحمن الرّحیم


لب صیّاد من جز ذکر یاحیدر نمی گیرد
هوایی جز هوای عشق او در سر نمی گیرد

من آن مستم که حتّی از خُماری گر بمیرد هم
ز دست هیچ کس غیر از علی ساغر نمی گیرد

شدم حکّاک تا "نادِعلی"بر سنگ بنویسم
که انگشتر به خود نقشی از این خوشتر نمی گیرد

اگر میلیاردها نوکر بگیرد دور حیدر را
یکیشان ، تاج و تخت از حضرت قنبر نمی گیرد

چگونه عاشق و دلبسته ی شاه نجف باشد ؟
کسی که شیر پاک از دامن مادر نمی گیرد

غدیر این راز را افشا نموده ، جز امیـر ما
کسی جای نبی را بر سر منبر نمی گیرد

مُحبّش نوش خواهد کرد از کوثر زمانی که
به جز زَقّوم از دست علی ، کافر نمی گیرد

حکایت همچنان باقیست امّا غافل از اینکه
فضیلتهای عبدش جا به صد دفتر نمی گیرد

سگ اهلی این خانه شود گر سنگ باران هم
"دری دیگر نمی داند رهی دیگر نمی گیرد"***
***حافظ شیرازی

محمدقاسمی 1393/11/12
  • سائل